جُرج جُرداق، (George Jordac)، نویسنده و شاعر مسیحی، پیش از ظهر چهارشنبه 14 آبان 1393 هجری شمسی، در سن 83 سالگی درگذشت. پیکرش ساعت یک بعد از ظهر روز جمعه پس از تشییع در مقبره خانوادگی در جدیده مرجعیون در جنوب لبنان دفن خواهد شد.
وی در سال 1931 میلادی در روستای جدیده زاده شد. پدرش مهندس عمران بود و خانواده اش اهل فرهنگ و ادب بودند. او در کودکی با بی اعتنایی به شرکت در کلاس های مدرسه و تحصیل، وقت خود را کنار چشمه در پی خواندن و حفظ اشعار متنبی و فقه اللغه می گذراند. برادرش فؤاد، که مدرسه را چندان سودمند نمی دانست، او را به ادامه این کار تشویق کرد و کتاب «نهج البلاغه» را به او داد تا آن را از بر کند.
او پس از اتمام مدرسه، ساکن بیروت شد و در «کلیة البطریرکیة» مشغول تحصیل شد و حضور برخی از استادان چیره دست در ادبیات عرب سبب پیشرفت او در این رشته شد، جایی که از جمله استادان مشهورش، ادیب بزرگ و فیلولوژیست مارونی، شیخ ابراهیم الیازجی بود. جرج جرداق در این دوره از زندگی اش، به شاگردی کسانی چون علامه فؤاد أفرام البستانی مؤسس «الجامعة اللبنانیة» و ادیب بسیاردان و همکار نزار قبانی در مجلة الآداب، رئیف خوری و استاد ادبیات فرانسه میشل فرید غریب افتخار می کند.
جرج جرداق، اولین کتابش را در هجده سالگی تألیف می کند. کتاب «فاغنر والمرأة» که طه حسین آن را مهم دانسته و دستور درج آن را در ضمن کتابهای دوره دکترای ادبیات می دهد و یکی از مستشرقان آلمان آن را به زبان آلمانی ترجمه می کند.
وی پس از فارغ التحصیل شدن در 1935 میلادی، مشغول تألیف و پژوهش می شود و مقالاتی در مجلات عربی منتشر می کند و همچنین در دانشگاه های متعدد بیروت به تدریس ادبیات عرب و فلسفه اسلامی می پردازد. از میان نشریاتی که با آنها همکاری می کرد می توان به «الحیاة»، «لجمهور الجديد»، «الشبكة» و «الأنوار» اشاره کرد. همکاری اش با «دار الصیاد» نیز سالهای متمادی ادامه یافت. جرج جرداق درباره آغاز فعالیتش در نشریات بیروت می گوید: «همه مجله الحیاة را ـ از آغاز تا انتهای هر شماره ـ می نوشتم و نام های مختلفی برای نویسندگان آن می گذاشتم که برخی از آن نامها نزد خوانندگان معروف شدند». یکی از عوامل شهرت جرج جرداق در میان عموم مردم، یکی از اشعارش بود با عنوان «هذه لیلتي» که توسط ام کلثوم خواننده مشهور مصری خوانده شد و محبوبیت زیادی در میان مردم کسب کرد.
در سال 1960 میلادی بود که فعالیتی تازه آغازید که او را به اوج شهرت خود رساند. او در این سال، مشغول به نوشتن سلسله آثاری شد با عنوان «موسوعة الإمام علي» یا «الإمام علي صوت العدالة الإنسانیة»، که پنج جلد از آن را در طی چند سال منتشر کرد: «علي وحقوق الإنسان»، «علي والثورة الفرنسیة»، «علي وسقراط»، «علي وعصره» و «علي والقومیة العربیة» که با یک الحاق با عنوان «روائع نهج البلاغة» پایان پذیرفت. میخائیل نعیمة درباره این اثر نوشت: «نویسنده این کتاب نفیس، با شایستگی قلمش و حرارت قلبش و انصافی که در وجدان دارد توانست تصویری از ابن ابی طالب ترسیم کند که در برابرش نمی توانیم جز این شهادت بدهیم که این چهره زنده بزرگترین مرد عرب بعد از پیامبر است». این سلسله در همان سال نخستین، چهار بار از سوی سه ناشر منتشر شد و آمارها نشانگر آن است که بیش از پنج میلیون نسخه از این کتاب تا کنون به چاپ رسیده است. جرج جرداق می گوید «یک سکه بی بها هم برای این کتاب از هیچ ناشری دریافت نکردم، حتی از ترجمه های فارسی و اردو و اسپانیایی و فرانسوی آن».
این اثر، توسط سید هادی خسروشاهی در سال 1342 به زبان فارسی ترجمه و منتشر شد. همچنین «روائع نهج البلاغة» نیز با ترجمه محمدرضا انصاری در تهران با عنوان «زیبایی های نهج البلاغه» و با ترجمه فخرالدین حجازی با عنوان «شگفتی های نهج البلاغه» منتشر شد.
جرج جرداق در سالهای آخر عمرش، از سوی برخی از اهل سنت، دعوت شد تا کتابی درباره خلیفه دوم عمر بن الخطاب بنویسد. او این درخواست را نپذیرفت و در پاسخ آنان گفت: «نپذیرفتم، نه به این خاطر که بخواهم بگویم عمر و یا کس دیگری بد است، نه اصلاً این طور نبود، بلکه من پس از علی کسی را شایسته نوشتن ندیدم و تصمیم گرفتم که جز در مورد علی ننویسم».