در كنار برجستگی ایشان در كتابشناسی و رجال، در بیتكلف بودن نیز برجسته بود، به قدری كه رفتارهایش غیر قابل پیشبینی بود. روزی با ایشان وعده ملاقات داشتم، رفتم، ولی نبودند. مدتی نشستم، نیامدند. آن روز آقا سید علی آقا كه امروزه مردی هستند، كودكی دبستانی بودند كه در را باز كرده بودند، به ایشان گفتم: «حاج آقا كی میآیند؟». با صفا و سادگی كودکانه، گفتند: «نمی دونم، شما كه آقامو میشناسید».
بنده تا وقتی كه علامه فقید «محدث اُرمَوی» زنده بودند، برای خودم، مستقلاً كاری را شروع نكردم تا اینكه در قم با همكاری دوست محقق و پژوهندهام جناب آقای حسن طارمی كتاب «سفینة النجاة» مولی محمد طاهر قمّی، و نیز «سه ارجوزه» از ابن داود حلی را تحقیق كرده، سپس یك ارجوزه دیگر را از همو تصحیح كرده، و تحقیق «كشف الیقین في فضائل أمیرالمومنین علیه السلام» علامه حلی را شروع كردم. در آن ایام در نشریه «تراثنا»، صفحهای بود به نام «ما ینبغي نشره من التراث» كه به مباشرت محقق طباطبائی نوشته میشد. آن صفحه در كنار صفحه دیگری كه محتوایش تحقیقات در دست اقدام محققین و نیز صفحه دیگری كه خبر از آثار چاپ شده تُراثی میداد، عملاً كار مركز اطلاعرسانی در مورد تراث شیعه و برنامهریزی برای آینده آن را انجام میداد. در آن صفحه، خصوصاً وسعت اطلاعات و دقت و زحمت طاقتفرسای دهها سال محقق طباطبائی و غیرت او را در پاسداری از میراث علمی- معنوی شیعه میشد دید. از جمله كتابشناسیهایی كه ایشان انجام داده بودند، كتابشناسی تفاسیر شیعه و نشان دادن محل نسخههای خطی آنها بود كه آن را به شكل جزوهای تكثیر كرده و نسخهای هم به من مرحمت كرده بودند، آن جزوه را ایشان، دوباره برای همان صفحه تنظیم و در آنجا چاپ كرده بودند.
از جمله آثاری كه در آنجا شناسایی و نسخ خطی آن معرفی شده بود تفسیر «كنز الدقائق وبحر الغرائب» بود. ایشان توصیه كردند كه من آن را تصحیح كنم. در همان ایام، روزی عصر هنگام كه در خدمتشان بودم، مرا به بازدید از «موسسة الإمام المهدي» مرحوم آقای آقا سید محمدباقر ابطحی بردند و مرا به ایشان به عنوان همكار و وردست مرحوم علامه محدث ارموی معرفی كردند، و مرحوم آقای ابطحی هم، سنگ تمام گذاشته تمام بخشهای مؤسسه و كارهایی را كه انجام میشد، معرفی كردند. خوب به یاد دارم هنگام برگشتن، موقع عبور از «سهراه موزه» بود، ایشان از من سؤال كردند كه برای تصحیح تفسیر كنز چه كار باید كرد؟ در واقع از میزان كاردانی من سؤال میكردند و غیر مسقیم فهم مرا در این باره آزموده و تصحیح و تكمیل میفرمودند. امروز كه به آن ایام كه جوانی حدود سی و سه سال بودم و به رفتارهای ایشان با خود نگاه میكنم به وضوح آن را رفتار یك پدر و مربی دلسوز و مراقب در تربیت علمی خود در امر تصحیح و تحقیق مییابم. ازجمله آن آموزشها این كه در خلوت و به مناسبت، نواقص برخی كارهای علمی را با همان ادبیات اشارهای پُر و كوتاه و دقیق و درست و بی حب و بغض خود به بنده میفرمودند. ایشان میفرمودند: «همه كارهای فلان انتشاراتی - كه عمده كار تراثی بود - دوباره باید انجام شود» و میفرمودند: «جلوی تألیفات علمی مکرر را نباید گرفت چون اولاً معلوم نیست كه كدام یك به نتیجه میرسد، چه بسا فقط یكی از آنها تمام شود كه اگر همه به جز یكی جلویش گرفته شود، ممكن است جلوی همان یكی هم گرفته شده باشد، تازه بعد همه حرفها هر كاری خصوصیت ویژه خود و حُسن مخصوص خود را دارد كه در دیگری نیست». و برای نمونه «الذریعة» و دو مورد مشابه آن را كه همزمان تألیف میشدند، مثال میزدند.
البته این صحبتها در یك جلسه نبود بلكه پراكندههایی است كه بعد از گذشت بیش از ٣٥ سال بعضی از آنها به یادم مانده است.
در كتب تراجم، ذیل ترجمه صاحب كنز، از نسخهای از آن یاد شده كه بر آن تقریظ علامه مجلسی و آقا جمال خوانساری است. در همان ایام محقق طباطبائی آن نسخه را در كتابخانه مجلس یافتند و در حالی كه عازم سفر بودند برای صرفهجویی در وقت از فرودگاه به من تلفن كردند كه آن نسخه در آن كتابخانه است به آقای حائری گفتم بروید و آن را بگیرید. روزی من در محضر ایشان بودم در ایامی كه جلد اول در حال حروفچینی بود، بدون آنكه من متذكر باشم و یا چیزی به ایشان عرض كنم، روی كاغذی به اندازه جلد كتاب در قطع وزیری، نام تفسیر كنز و مؤلف و محقق آن را به گونهای كه باید نوشته شود، نوشته و آن را به من دادند؛ همان كه در چاپ بر روی جلد نقش بسته است.
در همان ایام یك انتشاراتی و نیز شخصی مشغول تصحیح تفسیر كنز بودند و اگر چه هر دو بعد از من شروع كرده بودند و نیز از كار بنده هم مطلع بودند ولی با این همه، اصرار به ادامه آن داشتند. لذا روزی كه خدمت محقق طباطبائی رسیدم و جلد چهاردهم كنز را خدمتشان دادم با خوشحالی فرمودند: «آقای درگاهی ناجح».
شاید در همان جلسه بود كه برای كار بعدی از ایشان نظر خواستم. فرمودند: «از تفاسیر قدیمی شیعی كه تصحیح نشده باشد، انتخاب كنید». بعد خودشان ادامه داده، فرمودند: «اگر تفسیر امام حسن عسكری علیه السلام را انتخاب كنی، هر قدر هم كه روی آن كار كنی، باید روی جلد بنویسی «منسوب». «نهج البیان عن كشف معاني القرآن» را انتخاب كنید؛ مال قرن ششم است و تفسیر مهمی است كه تا كنون تصحیح نشده و زمین مانده است». و این چنین بود ادامه كار در دنباله تفسیر كنز الدقائق وبحر الغرائب.
محقق طباطبائی اهل مشورت كردن بود؛ كسانی اهل مشورتند كه متكبر نبوده و استبداد به رای نداشته باشند و در ضمن خود در فهم و درایت چنان پخته و استوار باشند كه از شنیدن و سنجیدن نظرات دیگران و قبول کردن آنها نترسند، این رفتار از یك مدیریت لایق و با كفایت و نیز از یك شخصیت بزرگ و منصف و فهیم حكایت میكند. چنین كسی باید به فرمایش امیر المومنین سلام الله علیه «انظر إلی ما قال ولا تنظر إلی من قال» باشد؛ و ایشان چنین بودند؛ لذا كسی چون منِ كم و كوچك هم مورد مشورت ایشان واقع میشدم. مرحوم علامه فقید محدث ارموی نیز چنین بودند؛ بزرگان، بزرگی خود را در حقیر و كوچك كردن دیگران نمیدانند بلكه آن را در احترام - نه فقط به بزرگان - بلكه حتی به كوچكتران، نشان میدهند. و آنان چنین بودند. رحمةالله و غفرانه و رضوانه علیهما.
والحمد لله أولاً و آخراً