يا أيها الصرح إنّ الدمع منهمل
فهل تُعيد لنا يا دهرُ مَن رَحلوا
در عالم هستی چیزی برای انسان سخت تر از فقدان واز دست دادن دوستان وعزیزانش نیست.
يقولون إنّ الموت صعبٌ و إنّما
مفارقة الأحباب والله أصعب
به تازگی از میان دوستان عزیز خود، دو سید بزرگوار را از دست دادیم که فقدان آنها برای ما بسیار سخت بود. یکی از آن دو : حاج سید مصلح بن شهاب الدین مهدوی اصفهانی میباشد که ایشان از خانواده مشهور به تالیفات مفصل و مشهور است که بیشتر درباره زندگی نامه بزرگان شهرمان اصفهان است.
اتفاق قول در ولادت ایشان، همانطور که در زندگی نامه ایشان در النقباء ص 556 موجود است در نیمه محرم سال 1334، ووفات ایشان در سحر روز یکشنبه 26 محرم الحرام سال 1416 میباشد. شروع دوستی ما کمی قبل از سال 1365 بود و این دوستی بیش از 50 سال ادامه یافت تا اینکه ایشان دار فانی را وداع گفت وبه دیدار حق شنافت و ودر قبرستان تخت فولاد اصفهان دفن شد.
ودومی: برادر گرامی، سرورمان حجتِ ثقه ثبت، ابو الاشبال، مرحوم حاج سید عبد العزیز، فرزند عالم عامل مرحوم سید جواد طباطبایی یزدی نجفی است که ساکن در شهر قم بود، رضی الله تعالی عنه وارضاه.
به زیارت ایشان اولین بار در منزلمان در اصفهان طی سفری که 25 سال قبل به شهرمان داشتنند مشرف شدیم. بیوگرافی ایشان را در کتاب «معجم رجال الفکر والادب فی النجف خلال الف عام» ص 286، ط النجف الاشرف، سال 1384، نوشتهء دوست مشترکمان علامه امینی، چنین دیده بودیم:
«طباطبایی عبد العزیز بن سید جواد یزدی، متولد 1932/1351 ، نویسنده توانا وادیب جلیل القدر، دارای نوشتهها ومطالعاتی وسیع از بعضی بزرگان علم ودانش، مانند: شیخ یوسف بحرانی، ط»
علامه عزیز در آن سفر اولیه چند روز بیشتر نماند، سپس به وطن خویش بازگشته وپس از مدتی بار دیگر بازگشت ودر شهر مقدس قم در سال 1397 منزلی خریداری نمود وبا خانواده خویش سکونت نمود، همینکه مستقر شد دانش پژوهان وبزرگان علم دور او را گرفتند تا از علوم مختلف وفضائل والای ایشان بهره گیرند، ایشان ـ تغمده الله بغفرانه ـ از کثرت سفر وحضر، دریایی از علم بود؛ عالمی محقق، خوش حافظه، دارای اطلاعاتی وسیع، روشنفکر، سریع الانتقال، نیکو سرشت، دارای حسن خلق به تمام معنا، مبادی آداب و متدین وزاهد بود، و محبوب تمام کسانی بود که با او مراوده داشتند.
وحتی در بین بزرگان علم وادب از فرقههایی غیر از شیعه امامیه، از او یاد میشد. همانگونه که خود شاهد این مساله، چه در حضور ایشان وچه در غیابشان بودیم، وبه حق این بیت مصداق ایشان میباشد که شاعر گفته است:
الناس أكيس من أن يمدحوا رجلاً
حتّى يروا عنده آثار إحسان
وما ، روزها وشبهای زیادی را با ایشان چه در منزل خود در اصفهان وچه در منزل ایشان در قم به سر بردیم.
وبارها با او به تهران ومشهد مسافرت نمودیم؛ از جمله در کنگره هزاره شیخ طوسی رضی الله عنه، در ابتدای سال 1390 هجری قمری، چیزی جز زیبایی از ایشان ندیدیم. هیچگونه ملالی در صحبت ومعاشرت با ایشان نبود، وحتی میتوان این بیت شاعر را که در مورد هم صحبت خویش سروده، در حق او گفت:
وكنتُ جليسَ قعقاع بن شور
ولا يشقى بقعقاع جليس
مرحوم سید در طول حیات پاک خویش با زبان وقلم، در سفر وحضر مدام سعی وتلاش بر پیروزی خاندان عصمت وطهارت علیهم السلام داشت؛ برای این عمل خویش در بازدید از نوشتههای گرد آوری شده از دو فرقه، خطی وچاپی، حتی دقیقهای از او فوت نمیشد ، ( وذلک فضل الله یوتیه من یشاء ).
ایشان رحمة الله علیه، تمام گوشه کنار کتابخانهها وبیت العلمها را در شرق وغرب جستجو میکرد واز مطالب مفیدش بهرهها میجست وبه مرادش میرسید.
یادم نمیرود در اصفهان همه تعلیقیات مرا بر کتاب " الذریعه الی تصانیف الشیعه " به نام " تکمله الذریعه " مطالعه نمود ومطالب بسیاری را که در فهرستها ونوشتههای چاپی وغیر چاپ بود، نقل نمود.
همچنین نیز گاهی کتابهای خطی وغیره را از ما به امانت میگرفت وبه خوبی از آن استفاده میکرد، مانند نسخهای از کتاب «الثاقب فی المناقب» تصحیح شده توسط دو امام برادر ودو آیت عظیم، مولفان دو کتاب «الروضات» و «مبانی الاصول» که در بیروت وغیر آن به چاپ رسیده است، ومانند نسخهای از کتاب «العمده من عیون صحاح الاخبار» که آن نیز به چاپ رسیده است، وغیره.
همچنین نسخه عکسی از کتاب «مناقب امیر المومنین علیه السلام» نوشته احمد حنابله وهمچنین عکسها وکتب چاپ شده عربی وفارسی را به مرحوم سید هدیه دادیم.
ایشان ـ رضی الله عنه ـ نیز تا حد امکان کتابهایی که به تازگی به چاپ رسیده بود ویا عکس کتب مختلف مانند عکس کتاب «الانساب المشجره» که در یکی از کتابخانههای ترکیه آن را پیدا کرده بود وغیره، به ما اهدا میکرد، جزاه الله تعالی عنا خیر الجزاء.
واما آثار علمی وگرانبهای ایشان تا کنون به چاپ نرسیده است وتنها چیزی که منتشر شده ـ با تمام اندک بودن آن ـ در نهایت تحقیق ودقت، بهترین آنها مقالهای است درباره زندگی علامه مرحوم شیخ یوسف بحرانی که در ابتدای جلد اول از کتاب «الحدائق الناضره» نوشته شیخ بحرانی قدس سره الشریف ، چاپ نجف اشرف ، سال 1377 ، به چاپ رسیده است . که نشان دهنده عمق تفکر گرد آورنده آن میباشد.
واینگونه بود سایر مقالات ونوشتههای جمع آوری شده ایشان که به چاپ رسیده وآنچه که به زینت چاپ آراسته نشد بسیار زیاد است. خواهشمندم از بازماندگان بزرگوار ایشان سید جعفر وبرادران گرامیش همت بگمارند تا تمام آثار علمی سید راحل به انتشار برسد، ان شاء الله تعالی.
خلاصه کلام، سخن درباره شخصیتی همانند سرورمان علامه طباطبایی ـ نور الله مضجعه ـ به پایان نمیرسد وبه حق همانگونه که شاعر میگوید:
هيهات، لا يأتي الزمان بمثله
إن الزمان بمثله لبخيل
آری، دوست گرامی ما در طول چهل سال به سان عالم به حق ، عامل به صدق ، نیکو سرشت ، پاک طینت ، آتش افروخته ، دائم الفکر والذکر، دائرة المعارفی بزرگ بود که همگان از او و علمش استفاده کردند وهدیهای بود برای نسلهای آینده ، همچنان که نسلی به نسل دیگر از آثار علمی ودست نوشتههای ایشان بهره خواهند برد.
وا اسفاه بر فقدان چنین عالم برجستهای که متصف به این صفات بلکه والاتر بود، حال آنکه عمر پر برکت ایشان کمتر از هفتاد سال بود واو به مانند همین مقوله است:
وما كان قيس هلكه هلكُ واحد
ولكنّه بنيان قوم تهَدّما
سرنوشتش در رسید، و اجل، او را فرا گرفت. پس در ماه رمضان سال 1416 در شهر علم و ایمان، قم مقدسه، به دعوت حق لبیک گفت و دار فانی را وداع گفت و وارد بهشت برین شد. پیکر پاکش در یکی از حجرههای صحن شریف حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد وقلم در این تاریخ اینگونه سرود:
رًزءٌ أتى سائل التاريخ قلُ
قد وُشّح الخلدُ بعبد العزيز
از خدای سبحان علو درجات در اعلی علیین برای سید راحل وصبر وآرامش را برای بازماندگان گرامیش خواستاریم. آمین.
در ادامه مایل بودم مطلبی در تصحیح بعضی خطاها وعبارات اشتباهی که در نسخههای زیادی از کتاب «عمده الطالب فی نسب آل ابی طالب» استاد جلالی چاپ شده وغیر چاپ افتاده است، عنوان کرده تا هدیهای ناچیز به روح سرورمان عزیز طاهر باشد که او به تصحیح اصول و مراجع بسی علاقمند بود. به عرض میرسانم:
1. در " عمده الطالب: ص 41 س 14 و 15 ط نجف سال 1358 و ص 56 س 16 و 17 ط نجف 1381 " آمده است:
قوله : " یعرف بالجمالان " و " بنو جمالان " .
عرض میکنم: صحیح آن " یعرف بالحملات" و "بنو حملات" میباشد، چنان که در دست نوشته کتاب دیگرش " العمده الصغری الشمسیه" ونیز در " الفصول الفخریه " میباشد، و در «المشجر الکشاف عن العمدة الجلالیة»، و ابن عنبه رحمه الله، از «تهذیب الانساب» آن را نقل نموده و نسخه تصویری از آن که متعلق به ایشان بود واز آن نقل میکرد نزد ما موجود میباشد.
2. ص 67 س 7 قوله : «واما ابة جعفر محمد بن الحسین بن الحسن البصری».
عرض میکنم: این خطایی ست که در بسیاری از نسخههای خطی اتفاق افتاده است. وصحیح آن همانگونه که در نسخه امام مجدد مولف «روضات الجنات» قدس سره الشریف اینگونه بود: «واما ابو جعفر محمد بن الحسن البصری» الی آخر، پس عبارت «الحسین بن» کلا اضافه میباشد ، ودر چاپ نجفیه دوم ص 81 ص 17 همانطور که آوردیم تصحیح شد.
3. ص 137 س 6 ــ 4 وص 177 س 15 وپس از آن، ط 2 قوله : «والحسن الاتج».
به عرض میرسانم: صحیح آن «والحسن الأبَحّ» میباشد. همانگونه که در نسخه امام مولف صاحب الروضات در «العمده» وهمچنین در غیر آن ، ونیز به خط نویسنده در «العمده الشمسیه» به وضوح آمده است. والابح کسی است که صدایش زمخت وکلفت باشد ، جمع آن بُحّ میباشد .
صحیح آن نیز: «الأبحّ» است همانطور که در نسخههای خطی میباشد و الأتج دارای معنا نمیباشد وچنین چیزی از محقق ادیب بعید میباشد.
4. ص 199 س 15 ، 210 س 13 ط 2 قوله : «ثابت الوزارة».
عرض میکنم: صحیح آن «نائب الوزارة» میباشد، همانگونه که در نسخه معتبرمان از العمدة اینگونه میباشد . واین خطای منتقل شده از کتاب در جاهای دیگر مشاهده شده است مانند: موارد الاتحاف 2 : 207.
5. ص 235 س 5 ، ص 245 س 5 ط 2 قوله : «منهم بیغرش من فراهان».
عرض میکنم: صحیح آن «منهم بتفرش من فراهان» همانطور که در نسخههای مورد اعتماد ماست ونیز در المنتقله : 103 وغیره میباشد.
6. ص 263 س 5 ، ص 272 س 21 ط 2 قوله : «وکان فیها قیّمه بشرحها».
عرض میکنم: صحیح آن «وکان بها قیّما وبشرحها» میباشد همانطور که در بحر الانساب نوشته مولف وغیره میباشد.
7. ص 332 س 1 ، ص 339 س 4 ط 2 قوله : «مات ابوه موسی وهو حمل».
به عرض میرسانم: موسی اینجا اضافه است، در نسخههای خطی چنین چیزی نیست، واحتمالا در چاپ اول سنگی ص 331 س 7 ط لکهنو این خطا هنگام چاپ اتفاق افتاده است.
8. ص 338 س 17 ، ص 345 س 20 ط 2 قوله : «بن حمزه ملحن التفلیسی».
عرض میکنم: این از ناپسندترین اشتباهاتی است که در این کتاب از روزگاران قدیم وارد شده است، وصحیح همان است که در تعلیقات آوردیم وآن اینکه این کلمات از اصل کتاب نمیباشد، بلکه حاشیه ای بوده در نسخه اصلی کتاب. احساس میشود که «التغلبی»، نه «التفلیسی» نسبت است که اضافه شده به نسب «بن حمزه» .
ودر ص 18 ، س 27 ط 2 قوله : «بعرنه»، اشتباه خواندن «بغزنه» در المعجمات است.
9. ص 348 س 14 ، ص 355 س 19 ط قوله : «وابو الحسن علی یلقب برغوثه بسطویق سنه ثلاثین وثلاثمائة».
به عرض میرسانم: گرد آورنده عبارت را کامل از کتاب المجدی فی نسب العلویین نقل کرده است، ولی توسط ناسخین به اشتباه نوشته شد، وما صحیح آن را مطابق با العمده الشمسیة، که نسخه آن نوشته خود گرد آورنده رحمه الله است، میآوریم. وهمچنین میبینیم با نسخه خودمان از المجدی و الفصول الفخریة مطابقت میکند با اینکه مانند نسخ العمدة نیز دارای اشتباه میباشد.
صحیح آن اینگونه است: «وابو الحسن علی یلقب برغوث ، مات بشطنوف» الی آخر.
وشطنوف آنطور که در معجم البلدان و مراصد الاطلاع آمده است ، به فتح اول وتشدید دوم وفتح نون، و در آخر فاء : شهری در مصر است، به فاصله دو فرسخ از قاهره «شط نوف».
وقول او بعد از آن (س 17) : «ومنهم ابو الحسن ابو الحسن ابو تراب محمد ابن المصری الملقب ثلثا وخردیه ( خروبه. خ ل ) بن عیسی».
میگویم:
اول اینکه : عبارت او «ومنهم ابو الحسن ابو تراب» چنان که در نسخههای العمدة وغیر آن از جمع آوری شدههای ایشان نیز دیدیم، که یکی از آنها العمدة الصغری الشمسیة است با خط خودش ، ولی اشتباهی از ایشان رحمه الله میباشد، وصحیح آن : «ومنهم الحسن ابو تراب» است. همانطور که در نسخه خودمان از منبعش کتاب المجدی میباشد ، ووقتی مولف المشجر الکشاف دو کنیه را دید تعجب کرد وفقط به ذکر ابی تراب کفایت کرد.
واما در " ط 2 ص 355 س آخر" به گونه ای دیگر به اشتباه رسیده است : «ومنهم ابو الحسن تراب محمد ابن المصری»! واین اشتباهی بس ناپسند است.
دوم اینکه: «محمد بن المصری» نیز اشتباه است وصحیح آن «ابن محمد المصری» میباشد.
سوم اینکه: قوله «الملقب ثلثا وخردیه» در نسخههای خطی جلالیه و تیموریه و نسخه مصری بحر الانساب از خود مصنف، اینگونه خوانده میشود. وهمچنین است در نسخههای منبع او «المجدی» که اکنون در پیش روی ماست. و نیز هنگامی که در دو کتاب دیگرش در نسب ـ به نامهای الفصول الفخریة والعمدة الصغری الشمسیة ـ دیدیم از داشتن لقب خودداری کرده، فهمیدیم نسخه اش از المجدی نیز در این موضع به صورت مبهم به اشتباه رسیده است ، پس تصحیف و اشتباه در نسخه آن از قدیم بوده است. والله اعلم.
10. ص 341 س 1 ، ص 348 س 5 ط 2 قوله : «وتری الامیر طالب قتل الرشید الوزیر».
عرض میکنم: در اکثر چاپهای هندی وعربی وبعضی از نسخههای خطی اینگونه است، گویا کسی متوجه خطای عبارت نمیشود، وما درست آن را در سه نسخه خطی نزد خود در الفصول الفخریة متوجه شدیم. مشخص شد که «وتری» اشتباه است وصحیح آن «وتولی» میباشد.
القصه خطا و تصحیف و افتادگی در کتابها به علت وفور قابل شمارش نیستند. از خداوند سبحان خواستاریم که به همه ما توفیق دهد تا آثار علمی را آنگونه که شایسته است تصحیح کنیم ، ان شاء الله.
خداوند متعال میفرماید: ﴿إن أرید إلا الإصلاح ما استطعت وما توفیقي إلا بالله علیه توکّلت وإلیه أنیب﴾.
وصلی الله علی سیدنا ونبینا محمد المصطفی وآله الطاهرین وسلم.