شیخ الطائفه
ابوجعفر محمد بن حسن بن علی طوسی (385-460ﻫ/995-1067م)، فقیه، اصولی، متکلّم، مفسّر، ادیب، محدّث و از بزرگترین دانشمندان جهان تشیّع است. در عظمتش همین بس که وی در اکثر رشتههای علوم اسلامی در میان شیعه مؤسس، بنیانگذار و صاحب مکتب بوده است. لذا معرّفی هرچه بهترِ استادان این شخصیت بزرگ اسلامی به روشن شدن هرچه بیشترِ جوانب مختلف زندگیِ علمی ایشان خواهد انجامید. پیش از این در مقالهای مستقل به معرّفی یکی از اساتیدِ مجهول ایشان پرداخته بودیم و اینک به شرح حال یکی از مشایخِ سنی وی خواهیم پرداخت.
أبوالحسن محمّد بن محمّد بن محمّد بن إبراهيم بن مَخلَد بغدادی (ح 320-419ﻫ/932-1028م) از اساتید حنفی مذهبِ شیخ طوسی است. شیخ در ربیع الأوّلِ سالِ 417ﻫ/1027م در منزل این استاد در بغداد حاضر شده و احادیثی را بر وی قرائت مینموده یا آنچه بر وی قرائت میشده استماع میکرده است. بر اساس آنچه در پایان جلد اول و آغاز جلد دومِ کتابِ
امالی طوسی آمده، شیخ 51 روایت را از
ابن مخلد بر شاگردان خود املاء نموده است.
ابن مخلد بنا به گفتهی شاگردِ دیگرش
خطیب بغدادی به سال 329ﻫ/940م دیده به جهان گشود سالی که نمیتوان درستی آن را تأیید نمود، چرا که وی در سال 339ﻫ/950 م که بنا به گفتهی خطیب باید در آن زمان ده ساله بوده باشد، در درس اساتیدی همچون ابن الأُشنانی (د. 339ﻫ) و محمّد بن عمرو بن البختری (د. 339ﻫ) و اسماعیل بن محمد الصفار (د. 341ﻫ) و ابن السمّاك (د. 344ﻫ) و ابوعمر الزاهد (د. 345ﻫ) و خلدی (د. 348ﻫ) و احتمالا دیگر اساتیدش حاضر شده است، در آن هنگام اسماعیل بن محمّد الصفّار ـ به طور مثال ـ 92 سال داشته و بعید است در درس چنین استادی، کودکی ده ساله را جای دهند. بنابراین میتوان سال تولد وی را حدود یک دهه قبل، یعنی در حدود320ِ هجری دانست.
وی پس از آنکه در سن نوجوانی در درسِ اساتیدِ بنامی حضور یافت، رفته رفته به جمعِ دانشمندانِ بغداد درآمد. ابن مخلد مال زیادی را از راهِ تجارت کسب نمود و در سالِ 416ﻫ/1025م برای فرار از مصادرهی دارائیهایش به مصر رحلِ اقامت کرد و یک سال در آنجا ماند سپس به سال 417ﻫ به شهر خود بازگشت و در منزلش به تدریس حدیث پرداخت اما سرانجام گرفتار پرداخت اقساطیِ اموالش به حکومت گشته و همین، به از دست دادنِ تمامیِ دارائیهایش انجامید، بگونهای که از خود در زمان مرگش ـ که در ربیع الأول سال 419ﻫ/1028م واقع گشت ـ حتی کفنی که آن را به گور برد باقی نگذاشت و خلیفهی وقت القادر بالله کفنی از کفنهای خود را برای دفن وی فرستاد.
از اساتیدِ وی ـ که البته به طور اجمال نامِ بیشترِ ایشان را ذکر کردیم ـ میتوان به افراد زیر اشاره نمود:
1. أبوالحسين عمر بن الحسن بن علي بن مالك الشيباني، معروف به ابن الأُشناني (د. 339ﻫ/951م). همانگونه که پیش از این هم گفته شد ابن مخلد در نوجوانی به منزل ابن الاُشنانی رفته و حدیث استماع مینمود. و به همین دلیل خطیب بغدادی وی را آخرین شخصی میداند که از ابن الاُشنانی که در همان سال درگذشته است روایت کرده است.
2. أبو جعفر محمد بن عمرو بن البختري بن مدرك الرزاز (251-339ﻫ/865-950م). از آن رو که وی نیز در همان سالِ درگذشتِ ابن الأُشنانی درگذشته است و ابن مخلد در آخرین سالِ زندگانیِ این استاد از وی استماع حدیث مینمود ابن جوزی وی را آخرین شخصی دانسته که از ابن البختری روایت کرده است.
3. أبو علي إسماعيل بن محمد بن إسماعيل بن صالح البغدادي الصفار (247-341ﻫ/ 861-952). با توجه به آنچه پیش از این نسبت به روایتِ ابن مخلد از ابن الأُشنانی و ابن البختری گذشت، روایتِ وی از صفار نیز در سن نوجوانی کاملاً طبیعی به نظر میرسد. چرا که او ـ با توجه به سالِ درگذشتِ صفّار ـ باید در حدود 339 تا 341 هجری به درس این استاد نیز حاضر شده باشد. به همین جهت است که ابن جوزی در این مورد نیز ابن مخلد را آخرین راوی از صفار بشمار آورده است.
4. أبو عمرو عثمان بن أحمد بن عبدالله بن يزيد الدقاق معروف به ابن السماك (د. 344ﻫ/955م). بنا به گفته شیخ در امالی وی در همان سال 339 هجری در مجلس املای این استاد نیز حاضر گشته و استماع حدیث مینموده است.
5. أبو عمر محمد بن عبد الواحد المطرز الأبيوردي الخراساني مشهور به زاهد (د. 345ﻫ/956م). شیخ طوسی در مورد این فرد نیز گفته است که ابن مخلد در همان سال 339 از وی استماع حدیث نموده است. وی کتاب مناقبی داشته است که ظاهراً سید بن طاووس (589-664ﻫ/1193-1265م) از این کتاب روایاتی را در مناقبِ اهل بیت نقل نموده است. شاید به همین سبب در مذهب او تردید شد، چرا که گفته شده است صاحب ریاض وی را امامی مذهب میدانسته است.
6. أبو محمد جعفر بن محمد بن نصير بن القاسم مشهور به خلدی (253- 348ﻫ/ 867-959م). ابن مخلد از این فرد نیز بنا به نقل شیخ طوسی در سال 339 هجری روایت شنیده است.
7. أبو بكر أحمد بن سلمان بن الحسن بن إسرائيل النجاد (253- 348ﻫ/867-960 م). خطیب بغدادی این عالمِ حنبلی را از اساتیدِ روائیِ ابن مخلد بر شمرده است.
8. ابو بكر الشافعي محمد بن عبد الله بن إبراهيم بن عبدويه البزاز (260-354ﻫ/ 874-965 م). خطیب بغدادی در تاریخِ خود شخصی به نام ابوبکر الشافعی را در زمرهی اساتیدِ روائیِ ابن مخلد بر شمرده است که منظورِ وی همین شخص است.
9. أبو بكر بن عبيد بن الفضل بن سهل بن بيري الواسطي (زنده به تاريخ 400ﻫ/ 1009م). بنا به گزارش ابن جوزی، ابن مخلد در اوایل سدهی پنجم هجری از این فرد روایت کرده است. به نظر میآید این اظهار نظر، بر اساسِ سال فوتِ ابن مخلد بوده باشد، دورانی که در آن حدود 90 سال داشته است! از سوی دیگر، گزارشِ دیگری مبنی بر استماعِ حدیث در سنین بالا از وی در دست نیست.
از شاگردان وی جز شیخ طوسی و خطیب بغدادی که ذکر ایشان گذشت، ابن جوزی، أبو نصر سلمان بن الحسن بن عبدالله (ح370-471ﻫ/980-1078 م) را از شاگردانِ روائی ابن مخلد دانستهاند.
با توجه به سخنان پیش گفته اكنون روشن است که جایگاهِ روائیِ وی بخاطر عمر بلندش و اینکه در نوجوانی از مشایخی روایت شنید که در همان دوران درگذشتهاند، جایگاهی بس ویژه بوده است تا جائی که به باورِ ابن کثیر، «اعتبار بالای روایاتش منحصر بفرد بوده است». ابن تغری بردى هم در وصف او مینویسد که «وی در حالی دارِ دنیا را بدرود گفت که روایاتِ هیچ دانشمندی، اعتبار و جایگاه روایاتش را نداشت».
در انتها متذکر میشویم که در پژوهشهای حدیثی، باید کمال دقّت را به خرج داد تا ابن مخلدِ ما با «أبو الحسن محمد بن محمد بن مخلد أزدی» (د. 468ﻫ/1075 م) که کمی پس از وی می زیسته است اشتباه نگردد، شخصی که شمس الدین ذهبی (د. 748ﻫ/1347 م) تراجم نگارِ بزرگ اهل تسنن، به خطایی آشکار، شاگردانش را در شرحِ حالِ ابن مخلدِ ما به عنوان شاگردان وی جای داده است. همچنین قریب به اتفاق روایاتی که در کتاب تاریخ دمشق آمده و در سند آنها ابن مخلدِ ما موجود است دچار خلل سندی میباشند.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
29/5/1389 ﻫ ش
فهرست منابع1. الإجازة الكبيرة من العلّامة لبني زهرة الحلبي، أبومنصور الحسن بن سديدالدين أبي المظفّر يوسف بن علي بن المطهّر الحلّي (د. 726ﻫ/1325م)، در: بحار الأنوار ، ج107، ص60ـ137، المكتبة الإسلاميّة ـ تهران.
2. الأمالي، شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن بن علی طوسی (385-460ﻫ/995-1067م)، مؤسسة البعثة، ط1(1414ﻫ)، دار الثقافة للطباعة والنشر والتوزيع ـ قم.
3. الأنساب، أبوسعد عبدالكريم بن محمد بن منصور التميمي السمعاني (د. 562ﻫ)، تحقیق: عبد الله عمر البارودي، ط1 (1408ﻫ/1988م)، دار الجنان للطباعة والنشر والتوزيع ـ بيروت.
4. البداية والنهاية، أبوالفداء إسماعيل بن كثير دمشقی (د. 774ﻫ)، تحقيق: علي شيري، ط1 (1408ﻫ/1988م)، دار إحياء التراث العربي ـ بيروت.
5. تاريخ بغداد (تاريخ مدينة السلام)، أبوبكر أحمد بن علی بن ثابت معروف به خطیب بغدادی (392-463ﻫ/1002-1071م)، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، ط1(1417ﻫ/ 1997م)، دارالکتب العلمیّة ـ بیروت.
6. تاريخ مدينة دمشق (وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل أو اجتاز بنواحيها من وارديها وأهلها)، أبوالقاسم علي بن الحسن ابن هبة الله بن عبد الله الشافعي معروف بابن عساكر (499-571ﻫ/1105-1175م)، تحقیق علي شيري، ط (1415ﻫ/1994م)، دار الفكر للطباعة والنشر ـ بيروت.
7. حياة شيخ الشرف العُبَيْدُلي أحد مشايخ السيد الشريف المرتضى والشريف الرضي والشيخ الطوسي، سید حسین حائری، در: تراثنا.
8. الذریعة إلى تصانیف الشریعة، آقابزرگ تهرانی (1293-1389ﻫ/1876-1970م)، ط2 (1403ﻫ/1982م)، دار الأضواء ـ بيروت.
9. سعد السعود، رضى الدين أبوالقاسم على بن موسى بن جعفر بن محمد بن طاووس الحسني الحسيني (589-664ﻫ/1193-1265م)، ط (1363ﻫ)، منشورات الرضى ـ قم.
10. سير أعلام النبلاء، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (د. 748ﻫ/1347م)، إشراف وتخريج: شعيب الأرنؤوط، تحقيق: حسين الأسد، ط9 (1413ﻫ/1993م)، مؤسسة الرسالة ـ بيروت.
11. شخصیّت علمی و مشایخ شیخ طوسی، سید عبدالعزیز طباطبائی، در: میراث إسلامی ایران: 2/361ـ412.
12. العبر في خبر من غبر، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (د. 748ﻫ/1347م)، تحقيق : د. صلاح الدين المنجد، ط2 (1984م) ـ کویت.
13. فهرس مجاميع المدرسة العُمَريّة في دار الكتب الظاهريّة بدمشق، ياسين محمّد السَّوّاس، ط (1987م)، معهد المخطوطات العربيّة ـ الكويت.
14. فهرس مخطوطات دار الكتب الظاهريّة بدمشق (المنتخب من مخطوطات الحديث)، محمّد ناصر الدين الألباني، ط (1390ﻫ/1970م)، مجمع اللغة العربيّة ـ دمشق.
15. المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد بن الجوزي (د. 597ﻫ/1200م)، ط1 (1358ﻫ)، دار صادر ـ بيروت.
16. النجوم الزاهرة في ملوك مصر والقاهرة، جمال الدين أبوالمحاسن يوسف بن تغري بردى الأتابكي (813-874ﻫ/1410-1469م)، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، دار الكتب ـ مصر.