چکیده
گردآوری روایات رسیده از طریق اهل سنّت، برای تثبیت و تبیین فضایل و مناقب اهل بیت(ع) همواره مدّ نظر عالمان و محدّثان شیعی بوده است. آثاری همچون «مناقب» ابن شهر آشوب (م558ق) و نیز «أهل البیت فی الکتاب و السنّة» (اولین کتاب از «موسوعة میزان الحکمة«) در این راستا تألیف شدهاند.
محقق و کتاب شناس بزرگ معاصر، مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی، در تداوم این رشته، اقدام به برنامه ریزی برای جمع آوری همه احادیث فضایل، مناقب، مثالب و اکاذیب در تمام کتابهای حدیثی اهل سنّت کرد؛ ولی افسوس که در آستانه گردآوری آنها به دیار باقی شتافت. محقق محترم، آقای هادی قُبَیسی عاملی توفیق یافته است که نشانی احادیث مربوط به موضوعهای یاد شده را در سه «معجم» کبیر، اوسط و صغیر سلیمان بن احمد طَبَرانی، محدّث بزرگ اهل سنّت(م360ق) یافته و با جمع آوری، تدوین و ارائه موضوعی آنها نمونهای را از طرح مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی ارائه کند. گفتنی است اصل اثر جناب قبیسی به زبان عربی است و فصلنامه علوم حدیث برای استفاده همگان، عنوانها و پارهای از توضیحات بخش نخست نوشته ایشان را به فارسی ترجمه کرده است. به امید آنکه توفیق الهی با عزم راسخ ایشان یار گردد و این کار به سامان رسد!
پاداش دوستداران اهل بیت و کیفر دشمنان آنها
[ثواب من أحب أهل البیت و عقاب من أبغضهم]
عن أبی لیلی، عن الحسین بن علی، أن رسول اللّه(ص) قال: إلزموا مودّتنا أهل البیت. فإنه من لقی اللّه عزّ و جلّ وهو یودّنا، دخل الجنة بشفاعتنا. والذی نفسی بیده، لاینفع عبداً عمله إلاّ بمعرفة حقّنا. [و در حدیث دیگر:] أیها الناس! من أبغضنا أهل البیت، حشره اللّه یوم القیامة یهودیاً، و إنصام وصلّی و زعم أنّه مسلم.
گفتنی است که دهها روایت و بسا بیشتر در این معنا وارد شده است و خداوند، نیل به بهشت را با شفاعت و محبّت و دوستی اهل بیت، همراه کرده است.
سلام بر آل یاسین
[سلام علی آل یاسین]
عن ابن عباس: سلام علی آل یاسین. قال: فی آل محمّد(ص).
هم پایه بودن حرمت اسلام و رسول خدا و خویشانش
[حرمة الإسلام و حرمتی و حرمة رحمی]
عن أبی سعید الخُدری، أن رسول اللّه(ص) قال: إن للّه عزّ و جلّ حُرمات ثلاثاً. من حفظهن، حفظ اللّه له أمر دینه و دُنیاه، و من ضیّعهُنّ، لم یحفظ اللّه له شیئاً. فقیل: و ما هُنّ یا رسول اللّه؟ قال: حرمة الإسلام و حرمتی و حُرمة رحمی.
اعلان جنگ پیامبر(ص) به محاربان با اهل بیت(ع) و اعلان صلح به صلحجویان با آنان
[أنا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم]
این نص صریح از پیامبر اکرم(ص) در اعلان جنگ به هر کسی است که با اهل بیتش بجنگد و مسالمت با هر کسی است که با آنان مسالمت ورزد.
زید بن أرقم: أن النبی(ص) قال لعلی و فاطمة والحسن والحسین: أنا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم.
این حدیث، مشهور است.
آیه تطهیر
[آیة التطهیر]
این آیه، هنگامی که پیامبر خدا(ص) و اهل بیتش (یعنی فاطمه و همسر و پسرانش حسن و حسین) داخل عبای یمنی شدند، درباره آنان نازل شد.
حدیث، مفصل و در محل خود مذکور است.
نزول آیه، درباره اهل بیت، از مسلّمات است و دوست و دشمن و دور و نزدیک بدان معترفاند.
آیه مودّت
[آیـة المـودّة]
عن ابن عباس، قال: لمّا نزلت «قل لا أسألکم علیه أجراً إلاّ المودّة فی القربی» قالوا: یا رسول اللّه! ومن قرابتک هؤلاء الذین وجبت علینا مودّتهم؟ قال: علی و فاطمة و ابناهما.
حدیث ثقلین
[حـدیث الثقلین]
پیامبر(ص) این حدیث را در مواضع متعدد، از جمله: هنگام حج و روز عرفه و مناسبتهایی دیگر فرموده است و در آن، مقام و منزلت اهل بیت(ع) را تبیین کرده و آنان را هم سنگ قرآن و کفه مقابل آن دانسته، آنجا که فرموده است:
إنّی تارک فیکم الثقلین: کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی. ما إن تمسّکتم بهما، لن تضلّوا بعدی أبداً. فانظروا کیف تخلفونی فیهما.
این حدیث، نزد هر دو فرقه (شیعه و اهل سنّت) متواتر است.
حدیث سفینه
[حدیث السفینة]
شیعه و سنّی، این روایت را با الفاظ گوناگون نقل کردهاند، مانند:
مثل أهلی فیکم کمثل سفینة نوح فی قوم نوح، من رکبها نجا ومن تخلّف عنها هلک.
ومثل أهل بیتی مثل باب حطة، من دخله غُفر له.
صلوات بر پیامبر و خاندانش(ع)
[الصلاة علی النـبی وآله(ع)]
قال رسول اللّه(ص): لاتصلّوا علیّ الصلاة البتراء. قیل یا رسول اللّه: وما الصلاة البتراء؟ قال: أن تقولوا: «اللّهم صلّ علی محمّد» ولا تقولوا: «وآل محمّد».
و این، همان گونه که آشکار است، نص صریح در پذیرفته نشدن صلوات بر پیامبر بدون درود فرستادن برخاندانش است و روایات هر دو فرقه در این موضوع، متواتر است.
آخرین سخن رسول خدا(ص)
[آخر ما تکلّم به رسول اللّه(ص)]
عن ابن عمر قال: کان آخر ما تکلّم به رسول اللّه(ص): أخلفونی فی أهل بیتی.
اگرچه این آخرین سخن است؛ اما افزون بر این، پیامبر(ص) خواست که به آن، وصیت هم بکند و برایشان نوشتهای هم بگذارد، آن هنگام که گفت: «برایم دوات و قلم بیاورید تا چیزی برایتان بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید». پس خلیفه دوم گفت: هذیان میگوید!
بیعت پیامبر(ص) با انصار و شروط آن
[النبی(ص) بایع القوم وأخذ علیهم شروطاً]
عن الحسین بن علی، قال: جائت الأنصار تبایع رسول اللّه(ص) علی العقبة. فقال: «قم یا علیّ! فبایعهم». فقال: علی ما أبایعهم یا رسول اللّه؟ قال: علی أن یُطاع اللّه ولا یُعصی، وعلی أن تمنعوا رسول اللّه و أهل بیته و ذریته مما تمنعون منه أنفسکم وذراریکم.
دوازده امام که همگی از قریشاند
[اثـنا عـشر أمیراً کلّهم من قریش]
عن جابر بن سَمُرة، عن النبی(ص) قال: لایزال هذا الدین صالحاً لا یضرّه من عاداه أو ناوأه حتی یملک اثنا عشر أمیراً کلّهم من قریش.
این سخن، جز بر امیرمؤمنان، علی(ع)، و یازده فرزندش که نُه نفرشان از صُلب حسین(ع) هستند، صدق نمیکند.
حدیث کسا
[حدیث الکساء]
إنّ رسول اللّه(ص) دخل تحت کساء یمانی هو و علی و فاطمة والحسن والحسین(ع) و أخذ بأطرافه و ضمّه فوق رؤوسهم وأهوی بیده الیمنی إلی ربه. فقال: «اللّهم! هؤلاء أهل بیتی. فأذهب عنهم الرّجس، و طهّرهم تطهیراً» ثلاث مرات.
این حدیث، نزد هر دو فرقه مشهور است.
اسلام علی(ع)
عن حبة بن جُوین العُرنی، عن علی(ع) أنّه قال: «اللّهمّ! إنّک تعلم أنّه لم یعبدک أحدٌ من هذه الأمّة بعد نبیّها(ص) قبلی ولقد عبدتک قبل أن یعبُدک أحد من هذه الأمة بستّ سنین». وعن ابن عباس قال: أول من أسلم علی.
روایات متواتری وارد شده که دلالت دارند علی(ع) اولین شخصی است که مسلمان شد و در پی رسول خدا، خدای یکتا را پرستید.
تو فقط هشدار دهندهای و هر قومی راهنمایی دارد
[إنما أنت منذر و لکل قوم هاد]
عن علی(ع) فی قوله
﴿انّما أنت منذر و لکلّ قوم هاد﴾، قال رسول اللّه(ص): المنذر والهاد رجل من بنی هاشم.
من شهر دانشم و علی درِ آن است
[انا مدینة العلم وعلی بابها]
عن ابن عباس، قال: قال رسول اللّه(ص): أنا مدینة العلم وعلی بابها، فمن أراد العلم فلیأته من بابه.
این حدیث، متواتر است.
برایشان (در دلهای مؤمنان) محبّت مینهد
[سیجعل لهم الرحمن ودّا]
عن ابن عباس، فی قوله «سیجعل لهم الرحمن ودّا» قال: المحبة فی صدور المؤمنین، نزلت فی علی بن أبی طالب(ع).
فضایل امیرمؤمنان(ع)
[مـناقب أمـیرالمؤمنین(ع)]
فضایل ایشان، شرق و غرب عالم را پرکرده است. از جمله آن فضایل، این حدیث پیامبر خداست که فرمود: أنا سیدُ ولد آدم و علی سیّد العرب. و قال: یا علی! إن اللّه تبارک و تعالی زیّنک بزینة لم یزیّن العباد بزینة مثلها. إن اللّه تعالی حبب الیک المساکین والدنوّ منهم، وجعلک لهم إماماً ترضی بهم، وجعلهم لک اتباعاً یرضون بک. فطوبی لمن أحبک وصدق علیک، و ویل لمن أبغضک وکذب علیک. فأمّا من أحبّک… فهم رفقاؤک من جنتک. وأما من أبغضک وکذب علیک فإنّه حق علی اللّه أن یوقفهم مواقف الکذّابین.
و نیز عمر میگوید: سمعت رسول اللّه(ص) یقول: یا علی! یدک مع یدی یوم القیامة؛ تدخل معی حیث أدخل.
و ابن عباس میگوید: إن علیّاً کان صاحب رایة رسول اللّه(ص) یوم بدر. وصاحب رایة المهاجرین علیّ فی المواطن کلِّها.
و بسیاری مناقب دیگر.
فضایل امیرمؤمنان در خطبه امام حسن(ع)
[فضائل أمیرالمؤمنین فی خطبة الحسن(ع)]
این خطبه را امام حسن(ع) پس از شهادت امیرمؤمنان(ع) ایراد کرد و در آن، برخی از فضایل ایشان را مانند حدیث غدیر، پرنده بریان شده، پرچم در غزوه خیبر و آن که جبرئیل در سمت راستش و میکائیل در سمت چپش بود، ذکر کرد. سپس به این نکته اشاره کرد که علی در همان روزی قبض روح شد که موسی(ع) قبض روح شد و روز عروج عیسی به آسمان و شب نزول قرآن بود، و فضایل و مناقبی دیگر.
علی صاحب حوض پیامبر
[علیّ صاحب حوضی]
عن أبی هریرة و جابر بن عبداللّه، قالا: قال رسول اللّه(ص): علی بن أبی طالب صاحب حوضی یوم القیامة؛ فیه أکواب کعدد النجوم. وسعة حوضی ما بین الجابیة وإلی صنعاء.
بستن درِ خانهها جز خانه علی
[سدّ الابواب الاّ باب عـلیّ]
عن مصعب عن أبیه، قال: أمَرَ رسول اللّه(ص) بسدّ الأبواب إلاّ باب علیّ(ع). قالوا: یا رسول اللّه! سددت الأبواب کلها إلاّ باب علیّ؟ قال: ما أنا سددت أبوابکم، ولکنّ اللّه سدها.
بستن درها به فرمان الهی بود تا مردم، فضیلت علی(ع) را نزد خدا بدانند. این حدیث، نزد هر دو فرقه متواتر است.
نشانه بهشت و نشانه دوزخ
[آیة الجنّة وآیة النار]
عن عمرو بن الحمق فی حدیث طویل، إلی أن قال: قال رسول اللّه(ص): یا عمرو! هل لک أن أریک آیة الجنة، یأکل الطعام، و یشرب الشراب، و یمشی فی الأسواق؟ قلت: بلی، بأبی أنت. قال: «هذا وقومه آیة الجنة» و أشار إلی علی بن أبی طالب(ع). و قال لی: یا عمرو! هل لک أن أریک آیة النار، یأکل الطعام، و یشرب الشراب، و یمشی فی الأسواق؟ قلت: بلی، بأبی أنت. قال: «هذا وقومه آیة النّار» و أشار إلی رجل. فلمّا وقعت الفتنة، ذکرت قول رسول اللّه(ص) ففررت من آیة النار إلی آیة الجنة.
صحیفه امام علی(ع)
[صحیفة الامام علی(ع)]
عن الشعبی عن مالک الأشتر، قال: دخلت علی علی بن أبی طالب(ع) فقلت: یا أمیرالمؤمنین! إنّا إذا خرجنا من عندک سمعنا أحادیث تحدَّث عنک لا نسمعها عنک. فهل عهد إلیک رسول اللّه(ص) شیئاً سوی کتاب اللّه؟ قال: لا، إلاّ ما فی هذه الصحیفة. ثم دعا جاریته فأتته بالصحیفة فإذا فیها.
حدیث پرچم
[حدیث الرایة]
أعطاها النبی(ص) علیّاً بعد أن لم یبق أحد إلاّ و ذهب بالرایة وعاد خائباً. فقال(ص): سأعطی الرایة غداً رجلاً یُحب اللّه و رسوله، ویُحبه اللّه و رسولُه. [و در حدیث دیگر]: رجلاً یفتح اللّه علی یدیه. فبات الناس یذکرون لیلتهم أیّهم یعطیی. فلمّا أصبحوا، غدوا علی رسول اللّه(ص). فقال: أین علی؟ قالوا: هو هیهنا یا رسول اللّه! أرمد یشتکی عینیه. فأرسل إلیه فبصق فی عینیه و دعا بما شاء اللّه فبرأ حتی لم یکن به وجع، ثم أعطاه الرایة.
این حدیث از متواترات است.
حدیث ولایت
[حدیث الولایة]
عن ابن بریدة، عن أبیه، قال: بعث رسول اللّه(ص) علیّاً أمیراً علی الیمن، وبعث خالد بن الولید علی الجبل. فقال: إن اجتمعتما فعلیّ علی الناس. فالتقوا وأصابوا من الغنائم مالم یُصیبوا مثله، وأخذ علیّ جاریة من الخمس، فدعا خالد بن الولید بریدة، فقال: اغتنمها. فأخبر النبی(ص) بما صنع فقدمت المدینة و دخلت المسجد و رسول اللّه(ص) فی منزله و ناس من أصحابه علی بابه. فقالوا: ما الخبر یا بریدة؟ فقلت: خیر، فتح اللّه علی المسلمین. فقالوا: ما أقدمک؟ قال: جاریة اخذها علیّ من الخمس، فجئت لأخبر النبی(ص)، قالوا: فأخبره، فإنّه یسقطه من عین رسول اللّه(ص). و رسول اللّه(ص) سمع الکلام، فخرج مغضباً، و قال: ما بال أقوام یتنقّصون علیّاً؟ من یتنقّص علیّاً فقد تنقّصنی، ومن فارق علیّاً فقد فارقنی. إن علیّاً منی وأنا منه. خُلق من طینتی و خُلقت من طینة إبراهیم وأنا أفضل من إبراهیم، ذریّة بعضها من بعض، واللّه سمیع علیم. وذلک یا بریدة! أما علمت أنّ لعلیّ أکثر من الجاریة التی أخذ، وإنّه ولیّکم من بعدی؟ فقلت: یا رسول اللّه! بالصحبة إلاّ بسطت یدک حتی أبایعک علی الإسلام جدیداً؟ قال: فما فارقته حتی بایعته علی الاسلام.
حدیث پرنده
[حدیث الطائر]
از فضایل علی بن ابی طالب که مشهور است و نزد هر دو فرقه متواتر، آن است که پرندهای (پخته شده) را برای پیامبر آوردند. پس فرمود: «اللّهمّ!ائتنی بأحبِ خلقک إلیّ، یأکل معی من هذا الطائر». فجاء علیّ(ع) فدقّ الباب، فأجابه مالک بن أنس أن النبی علی حاجة. و هکذا النبی یدعو و علیّ یأتی ثلاث مرات و أنس یردّه. ففی المرة الثالثة، قال له النبی(ص): افتح. فدخل أمیرالمؤمنین. فقال له الرسول(ص): ما حسبک رحمک اللّه؟ فقال: هذه ثلاث عودات، کلّ ذاک یقول لی أنس أنک علی حاجة. فقال: یا أنس! ما حملک علی ذلک؟ قلت: سمعتُ بدعوتک؛ فأردت أن یکون رجلاً من قومی.
علی با قرآن است و قرآن با علی
[علیّ مع القرآن و القرآن مع علیّ]
إنّه مع القرآن و القرآن معه، لا یفترقا حتی یردا علیّ الحوض.
این جمله را پیامبر اکرم در مواضع بسیاری فرموده است و به وسیله آن، مقام شامخ علی(ع) را بیان میکند که او با قرآن و قرآن با اوست و از هم جدا نمیگردند تا بر حوض کوثر وارد شوند.
هر کس علی را دشنام دهد پیامبر را دشنام داده است
[من سبّ علیّاً فقد سبّ رسول اللّه(ص)]
عن أبی عبداللّه الجدلی، قال: قالت لی اُمّ سلمة: أیُسبّ رسول اللّه(ص) فیکم علی رؤوس الناس؟! فقلت سبحان اللّه، وأنّی یُسبّ رسول اللّه(ص)؟! فقالت: ألیس یُسب علی بن أبی طالب ومن یُحبه؟ فأشهد أن رسول اللّه(ص) کان یُحبّه.
حدیث باز گرداندن خورشید
[حدیث ردّ الشمس]
عن فاطمة بنت الحسین، عن أبیها الحسین(ع)، قال: کان رأس رسول الله فی حجر علیّ و کان یوحی الیه، فلمّا سرّی عنه، قال: یاعلی! صلّیت العصر؟ قال: لا. قال: اللهمّ إنک تعلم أنّه کان فی حاجتک و حاجة رسولک، فرّدَّ علیه الشمس. [قال:] فَرَدَّها علیه فصلّی و غابت الشمس.
حدیث منزلت
[حدیث المنزله]
تواتر این حدیث به اندازهای است که مجالی برای انکار و تحریف مخالفان و یا تطبیق آن بر غیر امیرمؤمنان نمیگذارد و پیامبر در مواضع فراوانی به آن تصریح کرده است. از جمله، هنگام عزیمت به جنگ تبوک که امیرمؤمنان را نزد خانوادهاش باقی گذاشت و امیرمؤمنان از این کار دلگیر شد؛ زیرا برخی با تمسّک به آن، بر وی خرده گرفتند. از این رو، پیامبر در جواب به آنان فرمود: ألا ترضی أن تکون منّی بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبی بعدی؟
هفتاد عهد پیامبر با علی(ع)
[عهد النبی(ص) سبعین عهداً]
عن ابن عباس، قال: کُنّا نتحدّث أنّ النبی(ص) عهد إلی علی(ع) سبعین عهداً، لم یعهدها إلی غیره.
امام علی(ع) و حوض کوثر
[الامام علیّ و حوض الکوثر]
امیرمؤمنان در دنیا با پیامبر خدا همراه و یار و یاورش بود و در آخرت نیز با او و صاحب حوض اوست. پیامبر خدا فرمود: یا علیّ! معک یوم القیامة عصاً تذود بها المنافقین عن حوضی.
حدیث غدیر
[حدیث الغدیر]
از جمله این فضایل، حدیث «مُناشَدة» است. این حدیث را پیامبر خدا(ص) در محلی به نام غدیر خم و هنگام بازگشت از حجة الوداع و پس از فرمان آسمانی«یا أیها النبیّ بلّغ ما أنزل الیک من ربک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه یعصمک من الناس» فرمود. از این رو، آنچه را پیامبر(ص) در آن مکان و در زیر تابش سوزان آفتاب فرمود، از سوی خداست. رسول خدا در کنار غدیر «خم»، علی را برکشید و دستش را گرفته، به سوی آسمان چنان بالا برد که سپیدی زیر بغل هر دو هویدا شد و فرمود: أیها الناس! من کنت مولاه، فهذا علیٌّ مولاه. اللّهم والِ من والاه وعادِ من عاداه، وانصر من نصره، و اخذل من خذله، وأدرِ الحقّ معه حیثما دار.
و همه امت بر درستی این حدیث و نصب علی به امارت مؤمنان پس از پیامبر، اتفاق و اجماع دارند.
نشانه منافق، داشتن بغض علی(ع) است
[علامة المنافق بغض علی(ع)]
عن أبی الزبیر عن جابر، قال: ما کنّا نعرف المنافقین إلاّ ببغضهم علیاً.
وعن عمران بن الحصین، أن رسول اللّه(ص) قال لعلیّ: لایُحبّک إلاّ مؤمن، ولا یبغضک إلاّ منافق.
و عن ابن عباس، قال: نظر النبی(ص) إلی علیّ فقال: لایُحبک إلاّ مؤمن، ولا یُبغضک إلاّ منافق. من أحبّک فقد أحبنی، و من أبغضک فقد أبغضنی، و حبیبی حبیب اللّه، و بَغیضی بغیض اللّه، ویل لمن أبغضک بعدی.
این حدیث نزد هر دو فرقه متواتر است.
حدیث برادری
[حدیث المؤاخاه]
متون متواتری از هر دو فرقه شیعه و سنّی بر این نکته رسیده است که پیامبر خدا(ص) میان یارانش (مهاجران و انصار) برادری ایجاد کرد؛ ولی میان علی بن ابی طالب و کسی برادری ایجاد نکرد. امیرمؤمنان از این نکته شگفت زده شد. از این رو پیامبر خدا به وی گفت: أما ترضی أن تکون منّی بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّه لیس بعدی نبیّ؟ ألا من أحبّک حُفّ بالأمن والإیمان، ومن أبغضک أماته اللّه میتةً جاهلیّةً، وحوسب بعمله فی الإسلام.
محبوب ترینِ مردان و زنان نزد رسول خدا
[أحبّ النساء والرجال إلی رسول اللّه(ص)]
عن ابن بُریدة عن أبیه، قال: کان أحبّ النساء إلی رسول اللّه(ص) فاطمة، ومن الرجال علیّ. وسُئلت عائشة عن أحبّ الناس إلی رسول اللّه(ص) فقالت: فاطمة.
فاطمه(س)، سرور زنان بهشتی
[سیدة نساء أهل الجنة فاطمه]
عن ابن عباس، قال، قال رسول اللّه(ص): سیدات نساء أهل الجنة بعد مریم ابنة عمران، فاطمة و خدیجة، ثم آسیة امرأة فرعون.
وقال(ص): هذا ملک من الملائکة، استأذن ربّه لیسلم علَیّ ولیزورنی، لم یهبط إلی الأرض قبلها، و بشّرنی أن حسناً و حسیناً سیدا شباب أهل الجنة، وأمهما سیّدة نساء أهل الجنة.
این حدیث از احادیث متواتر نزد هر دو فرقه است.
فضایل فاطمه زهرا(س)
[فضائل الزهراء فاطمة(س)]
مجموعه احادیثی که از طریق اهل سنّت در این موضوع به ما رسیده، به حدّ تواتر میرسد و فضایل فاطمه بیش از آن است که به شماره در آید و از جمله آنهاست: أنّ النبی(ص) حینما عُرج به إلی السّماء وقف علی شجرة من شجر الجنة لم یر أحسن منها، فأکل منها، فصارت نطفة فی صلبه، فلمّا هبط إلی الأرض واقع خدیجة، فحملت بفاطمة، فکان إذا اشتاق إلی رائحة الجنة شمّ رائحة فاطمة.
و از جمله آنهاست: إنّها طاهرة مطهّرة لا تطمث کما یطمثنَ، وأنها سیّدة نساء الجنة، إنه اذا کان یوم القیامة قیل: یا أهل الجمع غضّوا أبصارکم تمرّ فاطمة بنت محمّد، فتمرّ وعلیها ریطتان خضراوان.
خدا از خشم فاطمه خشمناک و از خشنودی اش خشنود میشود
[یغضب اللّه لغضب فاطمة(س) ویرضی لرضاها]
قال رسول اللّه(ص) لفاطمة: إن اللّه یغضب لغضبک ویرضی لرضاک.
وقال(ص) علی المنبر: إنّما ابنتی بضعة منی، یریبنی ما أرابها و یؤذینی ما آذاها.
این حدیث و احادیث هم مضمون آن، نزد هر دو فرقه متواتر است.
امام حسن و امام حسین(ع)
[الحسنان]
کتابهای هر دو فرقه انباشته از فضایل روشن و مناقب والای حسن و حسین(ع)، دو سرور جوانان بهشت و فرزندان پیامبر خداست. دو کودکی که پیامبر برگردن خویش سوارشان میکرد و هرگاه یکی از آنان در میان نماز بر پشت ایشان سوار میشد، از سر احترام به وی، بلند نمیشد تا فرود آیند. آن دو فرزندی که آیه تطهیر و آیه مودّت در حقشان نازل گشت و مقصود از «ابناءنا/فرزندانمان» در آیه مباهلهاند و صدها فضیلت و منقبت دیگر که این مقام، گنجایش شمارش آنها را ندارد.
محبت پیامبر(ص) به حسن و حسین(ع)
[حبُّ النبی(ص) للحسن والحسین]
عن أبی هریرة، قال، قال رسول اللّه(ص): من أحب الحسن والحسین فقد أحبنی ومن أبغضهما فقد أبغضنی.
و سلمان روایت کرده است که رسول خدا فرمود: من أحب الحسن والحسین أحببته، و من أحببته أحبه اللّه، و من أبغضهما أبغضته، ومن أبغضته أبغضه اللّه.
حسن و حسین(ع) پسران رسول خدایند
[الحسنان أبناء رسول اللّه(ص)]
آیه مباهله تصریح دارد که منظور از «ابنائنا» همان حسنین(ع) فرزندان پیامبر خدا هستند. خداوند: «قل تعالوا نَدعُ أبنائنا وأبنائکم…» و اسامة بن زید از پدرش روایت میکند که پیامبر را در حالی دیده است که حسن و حسین را دربر گرفته بود و میفرمود: هذان ابنای وابنا فاطمة. اللّهم إنک تعلم أنی أحبّهما.
حسن و حسین(ع) سرور جوانان بهشتاند
[الحسن والحسین، سیدا شباب أهل الجنة]
عن البراء، قال، قال رسول اللّه(ص): الحسن والحسین، سیّدا شباب أهل الجنة.
این حدیث، متواتر است.
آن که حسن و حسین و پدر و مادرشان را دوست بدارد
[من أحب الحسنین و أمهما و أباهما]
علی(ع): إن النبی(ص) أخذ بید الحسن والحسین، فقال: من أحب هذین وأباهما و أمهما کان معی فی درجتی یوم القیامة.
خبر دادن جبرئیل از کشته شدن امام حسین(ع)
[جبرائیل أخبر بقتل الحسین(ع)]
عن أبی سلمة عن عاءئشة، أن رسول اللّه(ص) أجلس حسیناً علی فخذه. فجاءه جبرائیل(ع)، فقال: هذا ابنک؟ قال: نعم. قال:اُمتک ستقتله بعدک. فدمعت عینا رسول اللّه(ص). قال: إن شئت أریتک تربة الأرض التی یُقتل بها. قال: نعم. فأتاه جبرائیل بترابٍ من تراب الطف.
سواران قیامت
[حدیث الرکبان]
عن أبی هریرة، قال: قال رسول اللّه(ص): یُحشر الأنبیاء یوم القیامة علی الدوابّ لیوافوا من قبورهم المحشر، ویبعث صالح(ع) علی ناقته، و یبعث إبنای الحسن والحسین علی ناقتی العضباء، و اُبعث علی البُراق خطوها عند أقصی طرفها، ویبعث بلال علی ناقة من نوق الجنة، فینادی بالأذان محضاً، وبالشهادة حقاً حقاً، حتی إذا قال: «أشهد أن محمّد رسول اللّه» شهد له المؤمنون من الأولین والآخرین، فقُبلت ممن قُبلت، ورُدّت علی من رُدّت.
وداع ابن عمر با امام حسین(ع)
[ابن عمر ودّع الحسین]
عن الشعبی، قال: لمّا أراد الحسین بن علی الخروج إلی العراق، قال له ابن عمر: لاتخرج، فإن رسول اللّه(ص) خیّر بین الدنیا و الآخرة فاختار الآخرة، وإنّک لن تنالها أنت ولا أحد من ولدک. فلمّا أبی إلاّ الخروج، قال له ابن عُمر: أستودعُک اللّه من مقتول.
امام مهدی (عجل اللّه فرجه)
[الامام المهدی (عجل اللّه فرجه)]
روایات دلالت کننده بر ظهور و خروج مردی از نسل محمد(ص) متواترند و اینکه او نهمین فرزند حسین(ع) است و در آخر زمان خروج میکند و زمین را از عدل و داد میآکند، پس از آنکه از ظلم و جور پر شده است.
روی عن علی بن أبی طالب(ع) أنّه قال للنبی(ص): أ منّا المهدی أم من غیرنا یا رسول اللّه؟ قال: «بل منّا. بنا یختم اللّه کما بنا فتح، وبنا یُستنقذون من الشرک، و بنا یُؤلِّف اللّه بین قلوبهم بعد عداوةٍ بیّنة، کما بنا ألَّف بین قلوبهم بعد عداوةٍ الشّرک». قال علی: أمؤمنون، أم کافرون؟ فقال: «مفتون وکافر».
کلمات فرج
[کلمات الفرج]
عن أبی إسحاق عن علی(ع)، قال: قال لی النبی(ص): «یا علی! ألا أعلّمک دُعاءً إذا أنت دعوتَ به غُفر لک، وإن کنت مغفوراً لک؟». قال: «بلی. قال: لا إله إلاّ اللّه العلیّ العظیم، لا إله إلاّ اللّه العلیّ الکریم، لا إله إلاّ ربّ العرش العظیم».
این حدیث، مشهور است.
اصحاب پیامبر(ص)
[أصحاب الرسول(ص)]
عن أبی الشعثاء عن بریدة الأسلمی، عن النبی(ص)، قال: «إن جبرائیل(ع) أتانی، فقال: إن ربک یُحب من أصحابک أربعة ویأمرک أن تحبهم». فقال بعض أصحابه: سمِّهم لنا یا رسول اللّه! فقال: «أما إن علیّاً منهم». حتی إذا کان من الغد، قالوا: یا رسول اللّه! النفر الذین أخبرک اللّه أنه یُحبُّهم ویأمرک أن تحبّهم؟ فقال: «أما إنّ علیّاً منهم». فلما کان الیوم الثالث، قالوا: یا رسول اللّه! النفر الذین أخبرک اللّه أنه یحبّهم وأمرک أن تحبّهم؟ فقال: «أما إن علیّاً منهم. علی وأبوذر الغفاری و المقداد بن الأسود و سلمان الفارسی».
ابوذر غِفاری
[أبوذر الغفاری]
عن مالک بن مرثد، عن أبیه عن أبی ذرّ، قال: قال رسول اللّه(ص): ما تُقلّ الغبراءُ ولا تُظلّ الخضراء من ذی لهجة أصدق من أبی ذر، شبیه عیسی بن مریم.
جعفر بن ابی طالب
[جعفر بن أبی طالب(ع)]
عن علی بن علی الهلالی عن أبیه، قال: دخلت علی رسول اللّه(ص) فی شکایته التی قُبض فیها، فإذا فاطمة عند رأسه، قال: فبکت حتی ارتفع صوتها، فرفع رسول اللّه(ص) طرفه إلیها، فقال: «حبیبتی فاطمة! ما الذی یُبکیک؟» قالت: أخشی الضیعة من بعدک. قال: «یا حبیبتی! أما علمتِ أن اللّه اطَّلع علی الأرض اطّلاعة فاختار منها أباک، فبعثه برسالته، ثم اطّلع علی الأرض اطلاعة فاختار منها بعلک، وأوحی إلی أن أنکحک إیّاه یا فاطمة! ونحن أهلُ بیت لکم، أعطانا اللّه سبع خصال لم یُعط أحداً قبلنا ولا یُعطی أحداً بعدنا: أنا خاتم النبیّین وأکرم النبیین علی اللّه وأحبّ المخلوقین إلی اللّه، وأنا أبوک، ووصیّی خیر الأوصیاء وأحبّهم إلی اللّه، وهو بعلُک، وشهیدنا خیر الشهداء وأحبّهم إلی الله، وهو حمزة بن عبدالمطلب وهو عمّ أبیک وعمّ بعلک، ومنّا من له جناحان أخضران یطیر فی الجنة مع الملائکة حیث یشاء، وهو ابن عمّ أبیک وأخو بعلک، ومنّا سبطا هذه الاُمة، وهما ابناک الحسن والحسین وهما سیدا شباب أهل الجنة، وأبوهما والذی بعثنی بالحق خیر منهما. یا فاطمة والذی بعثنی بالحق، إنّ منهما مهدی هذه الأمة».
دفن فاطمه بنت اسد و ترحّم پیامبر بر او
[فاطمة بنت أسد، دفنها النبی وترحّم علیها]
عن أنس بن مالک قال: لما ماتت فاطمة بنت أسد بن هاشم، أمّ علی(ص)، دخل علیها رسول اللّه(ص) فجلس عند رأسها، فقال: «رحمک اللّه یا اُمیّ! کنتِ اُمیّ بعد أُمیّ، تجوعین و تشبعینی، و تعرین و تکسوننی، و تمنعین نفسک طیّب الطعام و تطعمینی، تریدین بذلک وجه اللّه والدّار الآخرة». ثم أمر أن تغسّل… ثم خلع قمیصه فألبسها إیاه و کفنت فوقه… فحفروا قبرها فلما بلغوا اللحد حفره بیده و أخرج ترابه بیده، فلمّا فرغ دخل(ص) فاضطجع فیه، ودعا لها وترحم علیها.
فضیلتهای خدیجه دختر خُوَیلد
[فضائل خدیجة بنت خویلد]
پیامبر، هیچ یک از همسرانش را همچون خدیجه سلام اللّه علیه ستایش نکرد. او را این چنین ستود که همراه با فاطمه، برترینْ زنان بهشتاند و این که چهار نفر سرور بانواناند که خدیجه از جمله آنهاست و در حدیثی دیگر فرمود: او را بر جویی از جویبارهای بهشت در خانهای از نی میبینم که بیهودگی و رنج در آن جایی ندارد و عایشه گفته است: «هرگاه پیامبر خدا خدیجه را یاد میکرد، از ستایش او و استغفار برای وی خسته نمیگشت» و فضایل و مناقبی دیگر.
شفاعت
[الشفاعه]
حدّثنا جابر بن عبداللّه، قال: کان لآل رسول اللّه(ص) خادم تخدمهم یقال لها بَریرة. فلقیها رجلٌ، فقال لها: «یا بریرة! غطیّ شعیفاتک، فإنّ محمداً لن یغنی عنک من اللّه شیئاً». فأخبرت النبی(ص)، فخرج یَجر رداءه محمرة وجْنتاه و کنّا معشر الأنصار نعرف غضبه بجرّ ردائه و حمرة وجنتیه فأخذنا السّلاح، ثم أتیناه، فقلنا: «یا رسول اللّه! مُرنا بما شئت، فوالذی بعثک بالحق، لو أمرتنا بأمّهاتنا وآبائنا وأولادنا لأمضینا قولک فیهم». فصعد المنبر فحمد اللّه وأثنی علیه، وقال: «من أنا؟». فقلنا: «رسول اللّه».قال: «نعم. ولکن مَنْ أنا؟». فقلنا: «أنت محمّد بن عبداللّه بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبد مناف». قال: «أنا سیّد ولد آدم ولا فخر، وأوّل من تنشق عنه الأرض ولا فخر، و أوّل من یُنفض التراب عن رأسه ولا فخر، وأوّل داخل الجنة ولا فخر. ما بال أقوام یزعمون أنّ رحمتی لاتنفع؟ لیس کما زعموا. إنی لأشفع وأُشفَّع، حتی أنَّ من أشفع له لَیشْفع فیُشفَّع، حتی إنّ ابلیس لیتطاول فی الشفاعة«.
۱.
المعجم الأوسط، ج۳، ص۷۶ (ح۲۱۴۶) و ص۸۹ (ح۲۱۷۷) و ص۱۲۲ (ح۲۲۵۱) و ص۲۰۴ (ح۲۴۲۶) و ج۵، ص۱۳ (ح۴۰۱۴) و ص۸۹ (ح۴۱۶۳) و ص۳۷۷ (ح۴۷۴۸)؛ المعجم الکبیر، ج۶، ص۲۹۶ (ح۶۱۰۹) و ج۱۰ ص۳۴۱ (ح۱۰۶۶۴) و ج۲۳، ص۳۷۴ (ح۸۸۵) و ص۳۷۵ (ح۸۸۶) و ج۲۴، ص۲۸۱ (ح۷۱۳)
۲.
المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۶۷ (ح۱۱۰۶۴)
۳.
المعجم الأوسط، ج۱، ص۱۶۲ (ح۲۰۵)؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۳۵ (ح۲۸۸۱)
۴.
المعجم الصغیر، ج۲، ص۳؛ المعجم الأوسـط، ج۶، ص۸(ح۵۰۱۱) و ج۸، ص۱۲۸ (ح۷۲۵۵) و ج۵، ص۲۰۷ (ح۵۰۳۰) و (ح۵۰۳۱)
۵.
المعجم الصغیر، ج۱، ص۶۵ و ۱۳۵؛ المعجم الأوسـط، ج۲، ص۴۹۱ (ح۱۸۴۷) و ج۳، ص۸۷ (ح۲۱۷۶) و ص۱۳۶ (ح۲۲۸۱) و ج۴، ص۲۷۱ (ح۳۴۸۰) و ص۴۷۹ (ح۳۸۱۱) و ج۸، ص۲۹۷ (ح۷۶۱۰) و ج۹، ص۵۸ (ح۸۱۲۳)؛ المعجم الکبیر، ج۹، ص۱۱ (ح۸۲۹۵) و ج۲۲، ص۶۶ (ح۱۶۰) و ص۲۰۰ (ح۵۲۵) و ص۴۰۲ (ح۱۰۰۲) و ج۲۳، ص۲۴۹ (ح۵۰۳) و ص۲۸۱ (ح۶۱۲) و ص۲۸۶ (ح۶۲۷) و ص۳۹۶ (ح۹۴۷) و ص۳۵۷ (ح۸۳۹) و ص۳۳۷ (ح۷۸۳) و ص۳۳۴ (ح۷۷۳) و ص۳۳۳ (ح۷۶۸ و ۷۶۹) و ص۳۳۴ (ح۷۷۰ و ۷۷۱) و ص۲۲۷ (ح۷۵۰)
۶.
المعجم الصـغیر، ج۱، ص۷۶؛ المـعجم الأوسط، ج۳، ص۸۷ (ح۲۱۷۶) و ج۶، ص۳۵۴ (ح۵۷۵۴)؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۹ (ح۲۶۴۱) و ج۱۱، ص۴۴۴ (ح۱۲۲۵۹)
۷.
المعجم الصغیر، ج۱، ص۱۳۱ (ح۱۳۵)؛ المـعجم الأوسـط، ج۴، ص۲۶۲ (ح۳۴۶۳) و ص۳۲۸ (ح۳۵۶۶) و ج۵، ص۳۸۰ (ح۴۷۵۴)؛ المـعجم الکـبیر، ج۳، ص۲۰۰ (ح۳۰۵۲) و ص۶۳ (ح۲۶۷۹ ـ ۲۶۸۱) و ج۵، ص۱۷۰ (ح۴۹۲۱ ـ ۴۹۲۳) و ص۱۸۵ (ح۴۹۶۹) و ص۱۹۰ (ح۴۹۸۰ ـ ۴۹۸۲) و ص۲۰۵ (ح۵۰۲۵ و ۵۰۲۶) و ص۲۰۶ (ح۵۰۲۸) و ص۲۱۰ (ح۵۰۴۰)
۸.
المـعجم الصغیر، ج۱، ص۱۳۹ و ج۲، ص۲۲؛ المعجم الأوسـط؛ ج۴، ص۲۸۳ (ح۳۵۰۲) و ج۶، ص۱۸۶ (ح۵۳۸۶) و ص۲۵۱ (ح۵۵۳۲) و ص۴۰۶ (ح۵۸۶۶)؛ المـعجم الکبیر، ج۳، ص۳۷ (ح۲۶۳۶) و ج۱۲، ص۳۴ (ح۱۲۳۸۸)
۹.
المعجم الصغیر، ج۱، ص۸۶؛ المعجم الأوسسط، ج۱، ص۴۰۸ (ح۷۲۵) و ج۳، ص۱۸۸ (ح۲۳۸۹) و ص۲۷۹ (ح۲۶۰۶) و ص۲۸۰ (ح۲۶۰۸) و ص۴۵۶ (ح۷۹۹۲) و ج۵، ص۲۴۳ (ح۴۴۷۸) و ج۷، ص۴۲۹ (ح۶۸۳۴)؛ المعجم الکبیر، ج۵، ص۲۴۹ (ح۵۱۴۳) و ج۱۹، ص۱۱۶ (ح۲۴۱ و ۲۴۲) و ص۱۲۳ (ح۲۶۶) و ص۱۲۴ (ح۲۶۷ـ ۲۶۹) و ص۱۲۵ (ح۲۷۱ و ۲۷۲) و ص۱۲۶ (ح۲۷۳ و ۲۷۴) و ص۱۲۷ (ح۲۷۵ ـ ۲۷۷) و ص۱۲۸ (ح۲۷۸ و ۲۷۹ و ۲۸۰ و۲۸۱ و ۲۸۳) و ص۱۳۰ (ح۲۸۴ ـ ۲۸۶) و ص۱۳۱ (ح۲۸۷ ـ ۲۸۹) و ص۱۳۲ (ح۲۹۰ ـ ۲۹۲) و ص۱۵۴ (ح۳۴۱ و ۳۴۲)
۱۰.
المعجم الأوسط، ج۴، ص۵۱۲ (ح۳۸۷۲) و ج۶، ص۱۶۲(ح۵۳۳۴)
۱۱.
همان، ج۲، ص۴۴۳ (ح۱۷۶۶)
۱۲.
همان، ج۴ ،ص۵۵۸ (ح۳۹۵۰)؛ المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۹۵ (ح۱۰۳۱۰)
۱۳.
همان؛ ج۶، ص۲۴۱ (ح۵۵۱۰) و ج۸، ص۲۹۷ (ح۷۶۱۰)؛ المعجم الکبیر، ج۹، ص۱۱، (ح۸۲۹۵)؛ و ج۲۳، ص۳۳۶ (ح۷۷۹ و ۷۸۰) و ص۳۳۴ (ح۷۷۳) و ص۳۳۰ (ح۷۵۹) و ص۳۹۳ (ح۹۳۹)
۱۴.
المـعجم الأوسـط، ج۲، ص۴۴۴ (ح۱۷۶۷) و ج۸، ص۲۰۶ (ح۷۴۲۳)؛ المـعجم الکبیر، ج۱، ص۵۱ (ح۱۵۶) و ص۳۹۹ (ح۹۵۲) و ج۵، ص۱۹۸ (ح۵۰۰۲) و ص۱۱، ج۲۵ (ح۱۰۹۲۴) و ص۴۰۶ (ح۱۲۱۵۱) و ج۱۸، ص۱۰۰ (ح۱۸۱) و ص۱۰۱ (ح۱۸۲) و ج۱۹، ص۲۹۱ (ح۶۴۸) و ج۲۴، ص۱۲۲ (ح۳۶۲)
۱۶.
المعجم الصغیر، ج۱، ص۲۶۱؛ المعجم الأوسط؛ ج۲، ص۲۱۳ (ح۱۳۸۳) و ج۸، ص۳۸۳ (ح۷۷۷۶)
۱۷.
المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۶۵ (ح۱۱۰۶۱)
۱۸.
همان، ج۱۲، ص۱۲۲ (ح۱۲۶۵۵)
۱۹.
المعجم الأوسط، ج۱، ص۳۳۳ (ح۵۵۹) و ص۳۸۸ (ح۶۷۸) و ج۲، ص۲۷۹ (ح۱۴۹۱) و ص۵۷۷ (ح۱۹۹۰) و ج۳، ص۸۹ (ح۲۱۷۸) و ص۱۰۴ (ح۲۲۱۲) و ص۲۱۶ (ح۲۴۵۳) و ص۴۳۱ (ح۲۹۲۹) و ج۴، ص۱۲۳ (ح۳۱۹۶) و ص۴۷۷ (ح۳۸۰۸) و ص۵۱۳ (ح۳۸۷۴) و ص۵۳۱ (ح۳۹۰۳) و ص۵۳۲ (ح۳۹۰۴) و ص۵۵۵ (ح۳۹۴۶) و ج۵، ص۳۷ (ح۴۰۶۳) و ص۸۹ (ح۴۱۶۲) و ج۶، ص۹۵ (ح۵۱۹۸) و ص۲۳۴ (ح۵۴۹۴) و ص۳۸۱ (ح۵۸۱۰) و ص۳۵۳ (ح۵۷۵۲) و ص۳۹۳ (ح۵۸۳۸) و ج۷، ص۲۷۶ (ح۶۵۳۶) و ج۸، ص۷۱ (ح۷۱۴۲) و ص۹۶ (ح۷۱۹۴) و ص۱۵۶ (ح۷۳۱۴) و ص۳۵۱ (ح۷۷۱۷) و ص۴۴۵ (ح۷۹۱۳) و ص۳۳۰ (ح۷۶۷۱) و ج۹، ص۱۹۸ (ح۸۴۲۷و ۸۴۲۸) و ص۲۱۴ (ح۸۴۶۴)؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۲۹۷ (ح۹۴۱) و ص۲۹۸ (ح۹۴۶) و ج۲، ص۲۷۴ (ح۲۰۳۳) و ج۴، ص۱۹ (ح۳۵۱۲) و ص۲۰۵ (ح۴۰۴۶) و ج۵، ص۲۲۰ (ح۵۰۶۷) و ج۶، ص۲۶۳ (ح۶۰۴۴) و ص۲۶۳ (ح۵۰۴۵) و ص۲۹۲ (ح۶۰۹۷) و ص۳۲۵ (ح۶۱۷۴) و ص۳۲۹ (ح۶۱۸۴) و ج۷، ص۳۶۹ (ح۷۲۱۷) و ج۸، ص۴۵ (ح۷۳۱۱) و ص۳۶۱ (ح۸۱۴۵) و ج۱۰، ص۸۱ (ح۹۹۶۹) و ص۸۲ (ح۹۹۷۰) و ص۹۳ (ح۱۰۰۰۶) و ص۱۹۳ (ح۱۰۳۰۵) و ص۲۰۵ (ح۱۰۳۴۱) و ص۲۰۶ (ح۱۰۳۴۲و ۱۰۳۴۳ و۱۰۳۴۴) و ص۲۲۶ (ح۱۰۳۹۷) و ص۲۹۴ (ح۱۰۵۸۹) و ص۳۷۰ (ح۱۰۷۳۸) و ج۱۱، ص۶۶ (ح۱۱۰۶۳) و ص۷۳ (ح۱۱۰۸۴) و ص۹۳ (ح۱۱۱۵۲ و ۱۱۱۵۳) و ص۹۴ (ح، ۱۱۱۵۴) وص۹۷ (ح۱۱۱۶۴) و ص۲۶۴ (ح۱۱۶۸۷) و ص۳۹۳(ح۱۲۱۰۱) و ج۱۲، ص۹۷ـ۹۹ (ح۱۲۵۹۳) و ص۱۱۳ (ح۱۲۶۳۴) و ص۱۲۲ (ح۱۲۶۵۳) و ص۱۴۷ (ح۱۲۷۲۲) و ص۴۲۰ (ح۱۳۵۴۹) و ص۴۲۳ (ح۱۳۵۵۹) و ج۱۷، ص… (ح۸۲) و ج۸، ص۱۰۹ (ح۲۰۷) و ج۱۹، ص۱۴۷ (ح۳۲۲) و ص۱۴۸ (ح۳۲۴) و ج۲۲، ص۱۳۵ (ح۳۶۰) و ص۲۰۰ (ح۵۲۶) و ص۴۰۶ (ح۱۰۱۷) و ص۴۱۵ (ح۱۰۲۶ و ۱۰۲۸) و ج۲۳، ص۳۷۲ (ح۸۸۱) و ص۳۷۳ (ح۸۸۳) و ص۳۷۵ (ح۸۸۷) و ج۲۵، ص۶۸ (ح۱۶۸)
۲۰.
المعجم الأوسط؛ ج۳، ص۸۷ (ح۲۱۷۶)
۲۱.
همان، ج۱، ص۱۵۲ (ح۱۹۰)
۲۲.
همان، ج۲، ص۹۷ (ح۱۱۸۸) و ج۴، ص۵۵۳ (ح۳۹۴۲)؛ المعجم الکـبیر، ج۲، ص۲۷۴ (ح۲۰۳۱)
۲۳.
المـعجم الأواسط، ج۵، ص۵۳ (ح۴۰۹۳)
۲۴.
همان، ج۶، ص۱۳۳ (ح۵۲۷۳)
۲۵.
همان، ج۶، ص۳۶۸ (ح۵۷۸۵)؛ المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۷۵ (ح۲۰۳۶) و ج۶، ص۲۰۵ (ح۵۸۷۷) و ص۱۸۷ (ح۵۸۱۸) و ص۱۵۶ (ح۵۷۳۰) و ص۲۳۱ (ح۵۹۵۰) و ص۲۴۴ (ح۵۹۹۱) و ج۷، ص۱۴ (ح۶۲۳۳) و ص۴۰ (ح۶۳۰۴) و ص۸۹ (ح۶۴۲۱) و ج۱۸، ص۲۳۷ (ح۵۹۴و ۵۹۵) و ص۲۳۸ (ح۵۹۶ و ۵۹۷ و۵۹۸)
۲۶.
المعجم الأوسط، ج۷، ص۴۹ (ح۶۰۸۱)
۲۷.
همان، ج۲، ص۴۴۲ (ح۱۷۶۵) و ج۶، ص۴۱۳ (ح۵۸۸۲) و ج۷، ص۲۸۸ (ح۶۵۵۷) و ج۸، ص۲۲۵ (ح۷۴۶۲)؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۲۲۶ (ح۷۳۰) و ج۷، ص۹۵ (ح۶۴۳۷) و ج۱۰، ص۳۴۳ (ح۱۰۶۶۷)
۲۸.
المعجم الصغیر،ج۱، ص۲۵۵
۲۹.
همان، ج۲، ص۲۱؛ المعجم الأوسط؛ ج۱، ص۲۲۸ (ح۳۴۶) و ج۶، ص۳۸۹ (ح۵۸۲۸) و ج۲۳، ص۳۲۲ (ح۷۳۷) و ص۳۲۳ (ح۷۳۸)
۳۰.
المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۱۴۷ (ح۱۵۱و ۳۹۰) و ص۱۵۳ (ح۳۹۱)
۳۱.
المعجم الصغیر،ج۲، ص۲۲ و ۵۴؛ المعجم الأوسط، ج۲، ص۲۷۷ (ح۱۴۸۸) و ج۵، ص۱۳۶ (ح۴۲۰۶) و ج۶، ص۱۶۱ (ح۵۳۳۱) و ص۳۹۴ (ح۵۸۴۱) و ص۴۰۴ (ح۵۸۶۳) و ص۲۶۴ (ح۵۵۶۵) و ج۸، ص۴۳۵ (ح۷۸۹۰) و ص۲۸۹ (ح۷۵۸۸)؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۰۸ (ح۳۲۸) و ص۱۱۰ (ح۳۳۳ و۳۳۴) و ج۲، ص۲۷۵ (ح۲۰۳۵) و ج۴، ص۱۹ (ح۳۵۱۱ و۳۵۱۳) و ص۲۰ (ح۳۵۱۵) و ص۲۲۰ (ح۴۰۸۷) و ج۵، ص۲۳۰ (ح۵۰۹۴و ۵۰۹۵) و ص۲۵۳ (ح۵۱۴۶) و ج۹، ص۲۹۱ (ح۶۴۷) و ج۱۱، ص۷۴ (ح۱۱۰۸۷) و ج۱۲، ص۱۸ (ح۱۲۳۴۱) و ج۲۳، ص۳۷۷ (ح۸۹۲) و ج۲۴، ص۱۴۶ (ح۳۸۴ و۳۸۵ و ۳۸۶) و ص۱۴۷ (ح۳۸۷ و۳۸۸ و ۳۸۹)
۳۲.
المعجم الصغیر، ج۲، ص۶۹
۳۳.
المعجم الصغیر؛ ج۲، ص۸۹؛ المعجم الأوسط، ج۶، ص۷۱ (ح۵۱۴۹)
۳۴.
آن را «مناشده» گفتهاند؛ چـون عـلی(ع) جـماعت صحابه را بر آنچه شنیده بودند، گواه میگرفت
۳۵.
المعجم الصغیر،ج۱، ص۶۴ و ۷۱؛ المعجم الأوسط، ج۱، ص۲۲۹ (ح۳۴۸) و ج۲، ص۶۸ (ح۱۱۱۵) و ص۵۷۶ (ح۱۹۸۷) و ص۲۰۸ (ح۱۳۷۳) و ج۳، ص۶۹ (ح۲۱۳۰ و ۲۱۳۱) و ص۱۳۳ (ح۲۲۷۵) و ص۱۰۰ (ح۲۲۰۴) و ج۷، ص۱۲۹ (ح۶۲۲۸) و ص۲۴۰ (ح۶۴۶۴) و ص۴۴۸ (ح۶۸۷۸) و ج۹، ص۱۸۹ (ح۸۴۲۹)؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۰۰ (ح۳۰۵۲) و ج۴، ص۲۰ (ح۳۵۱۴) و ص۲۰۷ (ح۴۰۵۲ و ۴۰۵۳) و ص۲۰۷ (ح۴۰۵۲ و ۴۰۵۳) و ج۵، ص۱۸۵ (ح۴۹۶۸ و ۴۹۶۹) و ص۱۹۱ (ح۴۹۸۳) و ص۴۹۸۵و۴۹۸۶) و ص۱۹۶ (ح۴۹۹۶) و ص۲۱۶ (ح۵۰۵۸) و ص۲۱۷ (ح۵۰۵۹) و ص۲۱۹ (ح۸۵۰۶۵) و ص۲۲۰ (ح۵۰۶۶) و ص۲۲۱ (ح۵۰۶۸ و ۵۰۶۹ و ۵۰۷۰ و ۵۰۷۱) و ص۲۲۹ (ح۵۰۹۲) و ص۲۳۱ (ح۵۰۹۶ و ۵۰۹۷) و ص۲۴۱ (ح۵۱۲۸) و ج۱۹، ص۲۹۱ و ۶۴۶
۳۶.
المعجم الأوسط، ج۳، ص۷۶ (ح۲۱۴۶) و ص۸۹ (ح۲۱۷۷) و ج۵، ص۸۹ (ح۴۱۶۳) و ص۳۷۷ (ح۴۷۴۸)
۳۷.
همان، ج۸، ص۴۳۵ (ح۷۸۹۰)؛ المعجم الکبیر، ج۵، ص۲۵۱ـ۲۵۳ (ح۵۱۴۶) و ج۸، ص۱۴۹ (ح۱۵۷۷) و ج۱۱، ص۷۵ (ح۱۱۰۹۲) و ج۲۴، ص۱۳۶ (ح۳۶۴) و ص۱۳۷ (ح۳۶۵)
۳۸.
المعجم الأوسط، ج۸، ص۱۳۰ (ح۷۲۵۸)؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۰۳ (ح۱۰۰۸) و ص۴۰۴ (ح۱۰۰۹)
۳۹.
المـعجم الأوسـط، ج۲، ص۶۵ (ح۱۱۱)؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۰۲ (ح۱۰۰۳و ۱۰۰۴ و ۱۰۰۵) و ص۴۰۳ (ح۱۰۰۶) و ج۱۱، ص۳۳۶ (ح۱۱۹۲۸)
۴۰.
المعجم الأوسط، ج۳، ص۱۹۶ (ح۲۴۰۷) و ص۳۴۸ (ح۲۷۴۲) و ج۵، ص۶۷ (ح۴۱۱۷) و ج۸، ص۳۰ (ح۷۰۶۰) و ص۲۰۷ (ح۷۴۲۴) و ص۳۳۰ (ح۷۶۷۱) و ج۹، ص۶۶ (ح۸۱۳۷)؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۳۹۷ (ح۹۸۵) و ص۴۰۰ (ح۹۹۹ و ۱۰۰۰) و ص۴۰۲ (ح۱۰۰۳ ـ ۱۰۰۵) و ص۴۰۳ (ح۱۰۰۶ ـ ۱۰۰۸) و ص۴۰۶ (ح۱۰۱۷ ـ ۱۰۱۹) و ص۴۰۷ (ح۱۰۲۰) و ص۲۲۵ (ح۵۹۵)
۴۱.
المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۲۶۳ (ح۱۱۶۸۵) و ج۲۲، ص۴۰۱ (ح۱۰۰۱) و ص۴۰۴ (ح۱۰۱۰ و ۱۰۱۱ و ۱۰۱۲) و ص۴۰۵ (ح۱۰۱۳ و ۱۰۱۴)
۴۲.
المعجم الصغیر، ج۱، ص۱۳۵ و ۲۵۷ و ج۲، ص۴۵ و ۱۲۶ و ۲۰۰؛ المعجم الأوسط، ج۱، ص۲۲۵ (ح۳۳۹) و ج۲، ص ۲۰۷ (ح۱۳۷۱) و ص۳۱۹ (ح۱۵۵۴) و ص۴۸۱ (ح۱۸۳۱) و ص۵۲۳ (ح۱۸۹۹) و ج۳، ص۱۴۴ (ح۲۲۹۶) و ج۴، ص۵۸۲ (ح۳۹۹۹) و ص۵۴۵ (ح۳۹۲۹) و ج۵، ص۴۱۸ (ح۴۸۲۹) و ج۷، ص۳۶۲ (ح۶۷۰۴) و ص۲۳۷ (ح۶۴۵۸) و ص۲۷۶ (ح۶۵۳۶) و ج۸، ص۳۳۰ (ح۷۶۷۱) و ج۹، ص۱۰ (ح۸۰۱۴) و ص۶۶ (ح۸۱۳۷)؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۱۵ (ح۳۵۱) و ص۲۸۹ (ح۹۱۷ و ۹۱۸) و ص۲۹۲ (ح۹۲۶) و ص۲۹۴ (ح۹۳۱) و ج۵، ص۲۳۴ (ح۵۱۰۷) و ص۲۳۸ (ح۵۱۲۱) و ج۶، ص۱۶۷ (ح۵۷۵۹) و ص۳۲۳ (ح۶۱۶۸) و ج۱۰، ص۲۹۷ (ح۱۰۵۹۰) و ج۱۱، ص۳۱۱ (ح۱۱۸۳۸) و ص۳۱۶ (ح۱۱۸۵۶) و ج۱۲، ص۱۸۵ (ح۱۲۸۳۷) و ج۲۰، ص۳۸ (ح۵۶) و ص۲۶۸ (ح۶۳۵) و ص۳۶۹ (ح۶۳۶) و ج۱۹، ص۳۵۶ (ح۸۳۳) و ج۲۲، ص۲۷۴ (ح۷۰۳) و ص۴۰۶ (ح۱۰۱۷) و ص۴۲۳ (ح۱۰۴۱) و ج۲۳، ص۳۷۳ (ح۸۸۲)
۴۳.
المعجم الأوسط، ج۵، ص۴۰۰ (ح۴۷۹۲) و ج۷، ص۲۴۲ (ح۶۴۶۶)؛ المعجم الکبیر، ج۶، ص۲۹۶ (ح۶۱۰۹)
۴۴.
المعجم الصغیر، ج۱، ص۹۰ و ۱۹۹؛ المعجم الأوسط، ج۷، ص۱۳۶ (ح۶۲۴۱)؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۲۳ (ح۳۷۸) و ج۱۰، ص۸۷ (ح۹۹۸۴) و ج۲۲، ص۲۷۳ (ح۷۰۱) و ص۲۷۴ (ح۷۰۲)
۴۵.
المعجم الأوسط، ج۱، ص۲۳۸ (ح۳۶۸) و ج۳، ص۱۰۴ (ح۲۲۱۱) و ج۵، ص۱۶۹ (ح۴۳۲۹) و ج۶، ص۹۷ (ح۵۲۰۴) و ص۲۹۹ (ح۵۶۴۰) و ج۷، ص۱۵۵ (ح۶۲۸۲) و ص۲۷۶ (ح۶۵۳۶)؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۲۹۲ (ح۶۵۰) و ج۲۲، ص۴۰۳ (ح۱۰۰۵)
۴۶.
المعجم الصـغیر، ج۲، ص۷۰
۴۷.
المـعجم الأوسط، ج۷، ص۱۷۰ (ح۶۳۱۲)؛ المعجم الکبیر، ج۸، ص۳۴۲ (ح۸۰۹۶) و ج۲۳، ص۲۸۹ (ح۶۳۷) و ج۲۴، ص۵۴ (ح۱۴۱)
۴۸.
المعجم الصغیر،ج۲، ص۱۲۶
۴۹.
المعجم الأوسط، ج۱، ص۳۵۵ (ح۶۰۱)
۵۰.
المعجم الصغیر، ج۱، ص۳۷ و ج۲، ص۱۴۸؛ المعجم الأوسط، ج۱، ص۱۳۶ (ح۱۵۷) و ج۱، ص۲۰۰ (ح۲۸۷) و ج، ص۸۹ (ح۱۱۷۵) و ص۱۳۵ (ح۱۲۵۵) و ج۶، ص۱۹۳ (ح۵۴۰۲) و ص۳۲۷ (ح۵۶۹۵) و ج۷، ص۴۲۵ (ح۶۸۲۶) و ص۲۷۶ (ح۶۵۳۶) و ص۴۲۵ (ح۶۸۲۶) و ج۹، ص۱۵۰ (ح۸۳۲۱) و ج۱۰، ص۹۵ (ح۹۱۹۹)؛ المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۲۴ (ح۱۰۰۸۸) و ص۱۶۱ (ح۱۰۲۰۸) و ص۱۶۴ (ح۱۰۲۱۵ـ ۱۰۲۲۵) و ص۱۶۷ (ح۱۰۲۲۶ـ ۱۰۲۲۸) و ص۱۶۸ (ح۱۰۲۲۹ و۱۰۲۳۰، ج۱۸، ص۵۱ (ح۹۱) و ج۱۹، ص۳۲ (ح۶۸) و ج۲۲، ص۳۷۴ (ح۹۳۷) و ج۲۳، ص۲۶۷ (ح۵۶۶)
۵۱.
المعجم الصغیر، ج۱، ص۱۲۷ و ۲۷۰؛ المعجم الأوسـط، ج۴، ص۲۵۲ (ح۳۴۴۵)
۵۲.
المـعجم الأوسـط، ج۸، ص۷۱ (ح۷۱۴۲) و ج۸، ص۲۸۰ (ح۷۵۶۵) و ج۹، ص۴۴ (ح۸۰۹۶) و ص۵۵ (ح۸۱۱۶)؛ المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۲۶۴ (ح۱۱۶۸۷)
۵۳.
المعجم الأوسط، ج۶، ص۶۹ (ح۵۱۴۴)
۵۴.
هـمان، ج۷، ص۲۸۶ (ح۶۵۵۵) و ص۳۵۵ (ح۶۶۸۷) و ص۴۷۱ (ح۶۹۲۸) و ص۴۷۳ (ح۶۹۳۲) و ص۲۷۶ (ح۶۵۳۶) و ج۸، ص۳۵ (ح۷۰۶۹) و ص۳۳۰ (ح۷۶۷۱)
۵۵.
هـمان، ج۱، ص۱۵۲ (ح۱۹۱) و ج۷، ص۴۷۲ (ح۶۹۳۱)
۵۶.
المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۷ (ح۱ـ۳) و ص۸ (ح۴ـ۷) و ص۹ (ح۸ ـ۱۱) و ص۱۰ (ح۱۱ـ۱۳) و ص۱۱ (ح۱۴ـ۱۶) و ص۱۲ (ح۱۷ـ۲۰) و ص۱۳ (ح۲۱و ۲۲) و ص۱۴ (ح۲۳) و ص۱۵ (ح۲۴ـ۲۶)
۵۷.
المعجم الأوسط، ج۶، ص۳۸ (ح۵۰۷۸) و ص۳۸۳ (ح۵۸۱۳) و ج۵، ص۲۷۵ (ح۴۵۴۳)؛ المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۴۳۴ (ح۱۰۶۰)